این داستان واقعا من را مجذوب خودش کرد با تک تک سلولهای بدنم حال غزل را درک میکرم
با اینکه سنم کمه ولی عشق را تجربه کردم
تو اوج داستان واقعا گریه میکردم بخاطر حال غزل
در نهایت فقط میتونم بگم از نویسنده ممنونم
من خودم عاشق نویسندگیام و چیزهای مختلفی میخونم تا بتونم بهترینها را بنویسم ولی اینیکی معرکه بود با اینکه در فایل داستان غلط املایی و تکرار سکانسها زیاد بود ولی من تکتک اون روایات را با چشمانم دیدم و انگار غزل داستان بودم و در اخر ازدواج سینا و نگین و از دواج سروش کوچولو با غزل کوچولو شگفت اور بود
ولی من نفهمیدم تارا چی شد؟
با اینکه سنم کمه ولی عشق را تجربه کردم
تو اوج داستان واقعا گریه میکردم بخاطر حال غزل
در نهایت فقط میتونم بگم از نویسنده ممنونم
من خودم عاشق نویسندگیام و چیزهای مختلفی میخونم تا بتونم بهترینها را بنویسم ولی اینیکی معرکه بود با اینکه در فایل داستان غلط املایی و تکرار سکانسها زیاد بود ولی من تکتک اون روایات را با چشمانم دیدم و انگار غزل داستان بودم و در اخر ازدواج سینا و نگین و از دواج سروش کوچولو با غزل کوچولو شگفت اور بود
ولی من نفهمیدم تارا چی شد؟