نقد، بررسی و نظرات کتاب رب لوبیای شیرین - دورین سوکگاوا

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
A.sh761
۱۴۰۴/۰۷/۲۳
داستان کتاب معمولی ولی به شدت حال خوب کن بود! علاوه بر اون کاش میشد یه تشکر ویژه از نویسنده کرد برای پرداختن به یکی از بیماری‌هایی که قدیما همه رو وحشت زده میکرد، واگیردار بود و طی مدت زمان طولانی‌ای دارویی براش کشف نشده بود! امروزه این بیماری در حال ریشه کن شدنه، با دارو در مراحل اولیه سریعا درمان میشه و اون باور قدیمی که بیماران هیچوقت درمان نمیشن و همیشه ناقل هستن کمی از بین رفته! اما فکر میکنم هنوز انقدر راجع به این بیماری برای عموم صحبت نشده که از همه‌ی این مسائل اگاه باشن و هنوز حتی نسبت به بیماران درمان شده، ترسی در دل مردم ناآگاه وجود داره!! شخصیت زن این کتاب که قربانی این بیماری بوده از کودکی تا پیری در آسایشگاه قرنطینه بوده، در ژاپن بیماران مبتلا، باید تا آخر عمر در قرنطینه باقی میموندن و همونجا هم از دنیا میرفتن تا اینکه در سال ۱۹۹۶ و با اعتراضات و پیگیری‌های عده‌ای از بیمارها و فعالان در این زمینه، این قانون برداشته شد! زن داستان ما و دوستانش در ۶۰ و ۷۰ سالگی اجازه‌ی آزاد زندگی کردن رو پیدا کردن اما نه دیگه جوان بودن و نه انگیزه‌ای براشون باقی مونده بود! از طرفی دید جامعه نسبت به اونها همچنان تغییری نکرده بود و جامعه آمادگی پذیرش اونها رو نداشت…رب لوبیای شیرین هم در زمینه‌ی اطلاع رسانی و هم صحبت از سرگذشت بیماران مبتلا به این بیماری خیلی خوب عمل کرده برای همین بهتون پیشنهاد میکنم برای آگاه تر شدن، حتما این کتاب رو بخونید..
Negin Sadeghian
۱۴۰۳/۱۰/۳۰
رب لوبیای شیرین نوشته ی دورین سوکگا واترجمه ی فریناز بیابانی داستان کتاب با زندگی سنتارو، یک آشپز درگیر بدهی، آغاز می شود. سنتارو برای بازپرداخت بدهی هایش ناچار است در یک تغذیه فروشی کار کند و هر روز دوریاکی هایی با رب لوبیای شیرین کنسروی آماده کند. او که از یکنواختی و تنهایی رنج می برد، تصمیم می گیرد با نصب یک آگهی، به دنبال یک همکار جدید بگردد. روزی، یک پیرزن به نام توکو به تغذیه فروشی سر می زند و علاقه اش برای همکاری را اعلام می کند. توکو به سنتارو پیشنهاد می دهد که به جای استفاده از رب کنسروی، رب لوبیای شیرین را به صورت سنتی و خانگی تهیه کنند. این پیشنهاد، نقطه ی آغاز تغییراتی در زندگی و نگرش سنتارو است و رابطه ی او با توکو به مرور عمیق تر می شود. رب لوبیای شیرین کتاب خوشمزه و راحتی برای خوندن هست، با عقاید انسان ها در رابطه با یک دیگر همچنین گذشته، حال، آینده در کنار شیرینی های خوشمزه روبه رو میشود. کتاب عمیق یا پیچیده ای نیست، اما وقتی دنبال یه داستان اروم و نرم بودین انتخاب خوبیه! امتیاز: 3/5🌸
فهیمه
۱۴۰۳/۰۷/۲۳
یک داستان واقعی و خوشمزه! ماجرا از پختن دوریاکی، یک جور شیرینی ژاپنی، آغاز می شود اما عمق داستان بسیار بیشتر از رب لوبیای شیرین است و پرده های مختلفی، با ریتم آرام، بهم پیوسته، با جزئیاتی خواندنی به نمایش می گذارد. درونمایه و ایده شکل گیری این رمان، نقد یک باور غلط و بسیار رایج در ژاپن است: " ارزش آدم ها به مفید بودنشان در جامعه بستگی دارد"، نویسنده برای نقد این باور به سراغ آدم هایی رفته که هردو به طریق و دلیل متفاوتی از جامعه فاصله گرفته اند، جوانی که نتوانسته سیر زندگی اش را آن طور که می خواهد در دست بگیرد. با این حال خبری از نصیحت های صریح نیست، همه چیز مثل پختن یک دوریاکی با طعم مطبوع و چاشنی اندازه پیش می رود، فرآیندی که شاید قرار نیست با فانتزی یا اتفاق تکان دهنده ای میخکوبتان کند اما در نهایت آن، شما صاحب یک شیرینی خوش طعم هستید. از مزه اش لذت ببرید!
سارا رضاقلی پور
۱۴۰۳/۱۰/۰۲
برای پیدا کردن معنای زندگی حتما بخونیش. لطفاً شهامت رفتن به راه خودت را داشته باش. می‌دانم که می‌توانی از عهده اش بربیایی. ارادتمند توتوکو یوشی هدف از زندگی چیست. در پاسخ می‌توانم بگویم که می‌دانم زندگی به قطع معنا دارد. البته دانستن این موضوع، به ناگهان مشکلات ما را حل نمی‌کند و گاهی کنار آمدن با زندگی، آزمایشی سخت و بی پایان به نظر می‌رسد. اما من خیلی خوشحال بودم.
sahereh sadeghi
۱۴۰۳/۱۰/۱۰
کتاب بسیار خوبی ست. معنای زندگی و درک متفاوتی از جهان و درد و رنج و مواجه شدن هر فرد با رویدادها را در این رمان نشان می دهد. نویسنده تلاش می کند نگرش ما را درباره زندگی به گونه ای متفاوت تغییر دهد. «ما متولد می شویم تا دنیا را ببینیم و بشنویم.» این اندیشه قدرتمند می تواند دیدگاه ما درباره ی همه چیز را با ظرافت تغییر دهد.
فروغ حیدری
۱۴۰۴/۰۱/۱۰
باور من، هرچیزی در این دنیا زبان خودش را دارد. ما این توانایی را داریم که ذهن و گوش‌مان رو به روی همه چیز و همه کس باز نگه داریم، خواه یک عابر پیاده باشد خواه آفتاب و باد.
یک کتاب ارام و شیرین از زندگی وانسانی که تو اوج سختی‌ها لطافت را به شما یاد می‌دهد
فرشته پرواز
۱۴۰۴/۰۷/۲۶
من کلا عاشق رمان های ژاپنیم غمی که داخلش هست ترکیب میشه با یه امید به زندگی واقعی اگرچه این امید به ادامه دادن گاهی مثل نگه داشتن کاکتوس تو دست میمونه زخمی میشی ولی در نهایت زنده ای و کارت یه معنی بزرگ برای خودت و جهانت داره
Tayebe Ahmadi
۱۴۰۴/۰۶/۰۸
عالی بود برداشت من از داستان این بود که در هر شرایطی نباید امید خودمونو از دست بدیم و ایده های مختلف رو امتحان کنیم تا راهمون رو پیدا کنیم ترجمه عالی باتشکر از کتابراه
خانم بهار
۱۴۰۴/۰۴/۰۱
دوست داشتم داستان هنوز ادامه داشته باشه و اینکه زندگی یک فرد با داشتن یک بیماری و ناهنجاری چقدر سخته و دید جامعه نسبت به این افراد سختگیرانه است
مینوپرنیانی
۱۴۰۴/۰۲/۱۸
عالی بود. پیوند شیرین میان دو نسل به زبانی ساده. چه زیبا نشان داد نویسنده، که رنج فراوان از بانوی قصه، الماس ساخته است.
.......
۱۴۰۴/۰۴/۳۱
داستانی تامل برانگیز که از دل زندگی روزمره می آید و با زبانی ساده اما پرمعنا موضوعات مختلفی را بیان می کند
فاطمه
۱۴۰۴/۰۴/۰۵
داستان ساده و شیرینی بودداستان کسی که بخاطر بیماری رهاش کرده بودن و اون پی دوست می گشت داستانی زنی ۷۰ ساله
متین ح
۱۴۰۴/۰۲/۲۰
دلپذیر و عمیق🌸با یه داستان خیلی ساده و قشنگ شروع می‌شه و با درک مفهوم و معنای زندگی ادامه پیدا می‌کنه
👋 سوالی دارید؟