نقد، بررسی و نظرات کتاب داستان مو - ب. ر. هوستدر

این کتاب داستان مو است نوشته به هوست در
این کتاب در مورد زنی است که به مد و موهایش حساس است او باید هربار به آرایشگاه برود و مدل موهای مسخره را امتحان کند او وسواس دارد و همیشه باید مدل‌های جدید مو را در آرایشگاه امتحان کند اما شوهر او میگوید که همین خوب است و باید استراحت کنی
از داستان زیاد خوشم نیامد چون نگارش ضعیفی داشت موضوع بیهوده‌ای داشت و معنی و مفهوم خاصی به جز اینکه دنبال مد رفتن جالب هم نیست و باعث میشود آرامش انسان از بین برود از نظر شخصیت‌ها و اتفاقات فوق العاده هم این داستان فقط دو شخصیت داشت زنی دنبال مد و مردی بیخیال و اتفاقات جالبی هم نیفتاد

با سلام خدمت شما دوستداران کتاب و همچنین دست اندرکاران برنامهٔ کتابراه. کلا این داستان سه صفحه متن داره. داستان راجب زنی می باشد که فکر می کند قرار است زندگیش با همسرش به پایان برسد؛ ولی با این حال به جای اینکه وقت خودت را خرج خانوادش و همسرش کند مشکل را از موهایش می داند و می خواهد به ظاهرش برسد. در متن داستان متوجه خواهیم شد که این زن هر روز و هر روز به ظاهرش توجه میکرد؛ اما به خانواده اش نه. داستان خوبی بود پند خوبی داشت؛ ولی در جای مناسبی داستان به پایان نرسید. برای همین یک امتیاز نمی دهم. با تشکر از شما دوستان و کتابراه عزیز. 🌹💯

با کمی تامل متوجه داستان می‌شوید داستان در مورد زن و مردی است که چند سال است ازدواج کردند زن متوجه می‌شود دیگر شور و شوق سابق بینشان نیست و فکر می‌کند مرد می‌خواهد او را ترک کند به همین دلیل هر روز به آرایشگاه می‌رود تا به ظاهرش برسد تا مرد را جذب کند با اینکه مرد چندین بار به او گفته مشکل از جای دیگری است اما او فقط به ظاهرش اهمیت می‌دهد اما مشکل این بود که زن اصلا وقتی برای خانواده‌اش نمی‌گذاشت و همه‌ی وقتش را صرف آرایشگاه و رسیدگی به ظاهرش می‌کرد من داستان را دوست داشتم با اینکه کوتاه بود اما پند‌های زیادی داشت با تشکر از نویسنده و کتابراه

داستانِ کوتاهِ زنی که فکر میکنه همسرش قصد جدایی از او رو داره، شاید پیش خودش فکر میکنه با ایجاد تنوع در ظاهرش میتونه از تکراری شدن برای همسرش پیشگیری کنه و همچنان جذب خودش نگهش داره. برداشت بنده از داستان؛ همه چیز زیباییِ ظاهر و هیکل نیست، شاید باید این تغییر یا تنوع در جایی دیگر و به شکلی دیگر صورت بگیره. بنظر بنده میتونیم مستقیما با همسرمون صحبت کنیم و افکارمون رو با ایشون در میون بذاریم و نظرات خواسته ها و پیشنهادها رو بشنویم و تصمیم درست بگیریم و از شک و شبهه خارج بشیم. سپاس.

زن و مرد داستان زندگی یکنواختی دارند. زن وقتی میبیند همسرش به او توجه سابق را ندارد، مدام سعی کند ظاهر خود را زیباتر سازد، اما مرد هم با حالت استفهام انکاری میخواهد به او بفهماند که مشکل ظاهر زن نیست، بلکه چیز دیگریست. اما زن باز هم پافشاری میکند و حرف او را نمیپذیرد. داستان کوتاه است اما خواننده را به فکر میبرد، جدا از برداشتهای متفاوتی که از اینگونه داستانها میشود، فکر میکنم داستانهای مفیدی هستند، چون زوج‌های بسیاری دچار وضعیت مشابه زوج داستان ما هستند.

داستان در مورد یک نواخت شدنه زندگی زناشویی است. خانوم چون توجه‌ای از شوهرش نمیبیند به دنبال مدل‌های جدیدمو و آرایش صورت خود است. خانوم سن خود را درنظرنگرفته، فعالیت‌های شغلی و منزل را در نظر نمیگیرد وسعی دارد سالهای از دست رفته را با آرایش جبران کند و فکر میکند همیشه جوان میماند اما دریغ و صد افسوس که تا چشم بهم میزنیم عمر گران به سرعت باد میگذرد. به نظرم کل داستان همین بود. ممنونم از عزیزان کتابراه

وقتی کتاب تموم شد از خودم پرسیدم دقیقا نویسنده این کتاب چه چیزی می‌خواست به مخاطب بگه و اصلا متاسفانه نتونستم جوابی برای پرسشم پیدا کنم. هنوز داستان شروع نشد، تموم شد. دقیقا مثل این بود که یک هواپیما تازه داشت رو باند فرودگاه شروع به حرکت می‌کرد و هنوزم سرعتش رو زیاد نکرده که اوج بگیره، بش بگن هواپیما با نقص فنی مواجه شده. (در کل منظورم از مثال هواپیما نقطه اوج بود که این داستان نداشت. ) (پایانی هم نداشت. )

داستان بسیار کوتاهی بود و البته در عین کوتاه بودن داستان خوبی داشت اما باز هم می‌توانست کمی بیشتر باشد و ادامه داشته باشد. داستان درباره یک زن و شوهر است که زن به قصد پیدا کردن لوازم آرایشی دستش را داخل کیفش میکند اما به جای آن‌ها نفتالین پیدا می‌کند و... در نهایت در دهان شوهرش حرف میگذارد و به آرایشگاه میرود. خواندن این داستان کوتاه خالی از لطف نیست.

با سلام
داستان از اونجایی شروع میشود که زن جلوی آیینه هست و به خود نگاه می‌کند و می‌خواهد مرد را ترک کند. گفتگویی بین زن و شوهر شکل می‌گیرد و در آخر شوهر یک جمله میگوید و آن این است که مشکل از جای دیگر هست. واقعا مشکل از کجا بود؟

داستان در مورد زنی بود که فکر می کرد شوهرش دیگر به او توجه نمی کند پس می خواست که موهای خود را تغییر دهد اما شوهرش گفت همین گونه خوب است زنش با رضایت گفت این دقیقاً همون چیزیست که می خواستم

خیلی هم زیباس اگر توجه داشتید زن تازه موهای خود را درست کرده بود ولی او می‌خواست همسرش را ترک کند ولی به او گفت که می‌خواهد موهایش را درست کند

اینها قصه نیستن. برشی از زندگیند. با دید قصه از اینها لذت نمیبری. برش زندگی مثل یه برش از یه کیکه یا خوشت نمیاد یا خوشت بیاد چشمت دنبال بقیشه

این داستان بر گرفته از روحیات خیلی از بانوان با اصلاح سر و صورت روحیه‌اش و ن شاد میشه واین خیلی خوبه باید به این طرز فکر آفرین گفت

داستان زیبای و پر مفهوم بود. بنظرم ظاهر مرتب آدما همه چیز نیست، محبت، توجه، درون آدما مهم ممنون از کتابراه

اصلا بدرد نمیخورد. خیلی کوتاه بود. اونم با پایان باز و بی‌معنا. یه ستاره هم زیاده

خودش کم بود یا من دانلودم ایراد داشت؟ ؟:-) همش یه پاراگراف بود

فک کردم من مشکل دارم نفهمیدم ولی انگار هیچی گیر هیچ کی نیومده

داستان بسیار کوتاهی بود ودر عین حال جذاب

اصلا کتاب نبود که، یه پاراگراف بود!!!!

این چی بود دقیقا چرا ته نداشت؟

این چی بود؟
برشی از زندگی مناسب تره

اصلا جالب نبود خوشم نیومد

متوسط، ترجمه عالی

بسیار بی‌سر و ته بود!!

چه زود تموم شد😞😞😞😞

نگرفتم چی شد!

برشش کوتاه بود

چیزی متوجه نشدم 😞😓