نقد، بررسی و نظرات کتاب هفت روز با یک روح - پیام بخشعلی
مرتبسازی: پیشفرض
حسین علی اف
۱۴۰۳/۰۹/۲۸
4913
درحال خواندن این کتاب بودم، داشتم فکرمی کردم واقعأچه قدرکتابهای نویسنده گان ایرانی زیباتر از کتابهای خارجی است، فقط باید انتخاب ازروی سلیقه شخص باشه وخارجی به گردپای نویسنده ایرانی نمیرسه، من فیلمهای خارجی روترجیح میدم به ایرانی وآنهارابیشتردوست دارم وگاهی میشنوم ومی خوانم که بسیاری از شخصیتها، داستانهای فیلمهای خارجی و خیلی چیزهای دیگرآنهاازکتابهای نویسندگان ایرانی الگوبرداری شده. البته بازداشتن مفاخربزرگی مانندفردوسی، سعدی، حافظ، مولانا، وبسیاریی ازنویسندگان بزرگ شناخته شده یاگمنام مثل صاحب کلیه ودمنه بایدهم الگوی آنان مفاخربزرگی ایرانی باشند. نویسندگان خوبی واقعاداریم واکثرنوشتههای آنان حقیقتأارزشمنداست. اما این کتاب که روایت رخدادی برای مردی که دنیایش درکتاب میگذرد دختری زیبایی وارد این دنیامی گرددوروزهایی راباهم میگذرندودرپایان ازهمه جدامی شوند، که البته کتاب اثری زیباست وپیشنهادمی کنم حتمأدانلودوبخوانیدولذت هم خواهیدبردبدون هیچ شکی ومن درکتاب داستان عالی چهار ستاره بیشتر نمیدهم مگر اینکه کتاب داستانی بسیاراعلاباشه واین کتاب پنج ستاره میدهم. باتمام زیبایی نویسنده اگرچندتانکته کوچک رابیشتربیان میداشت کتاب برایم زیباتربودوداستانی جاودان درذهنم میماند، اول علت شوخی قاتل که علت و شناخت اوبرای چه بودبامقتول که همیشه گم ماند، وضعیت پدر شخصیت کتابفروش ورابطهاش با خانواده خود، مشکل مال یعنی بدهیاش چه شدبخاطرادعای به اجرا گذاشتن چک، پولی که دخترسرقت نمودوبدون خرج کردن یاخرج نموده ولی دقایقی بعد کشته میشه. آنطورکه بایدباجنهای کتابفروشی روحهای سرگردان شهرنپرداخت که دیگرآنهارامیدیدیاچه شد، لحضات آخرداستان هیچ سخن درست وبیانی از سوی دخترکه رفت وچه برسرش خواهدآمدنشد، حتمأبخوانید!
داستان ضعیفه، ایده اولیه جذابه، اما اصلا خوب پرداخته نشده، میتونست تبدیل بشه به یه داستان معمایی، یا یه سفر قهرمانی که یه فرد دچار استحاله بشه (مثلا یه آدم انزوا طلب کمی اجتماعی تر بشه یا قدر عزیزانش رو بیشتر بدونه)، در صورتی تبدیل شده به یه داستان مکالمه محور اون هم از نوع مکالمه پیش پا افتاده مثل کل کل دو نوجوون و عشقی سطحی. نویسنده هیچ جایی به جزییات نمیپردازه بجز در مکالمهها و تاحدی محیط، نویسنده بی خود کشش داده، فقط میخواسته از زمین و زمان بد بگه، شخصیت دختر به جای اینکه از اعمالش توصیف بشه با. کلمات به خواننده شناسانده میشه که باور پذیری شخصیت رو از بین برده و هیچی از گذشته دختر گفته نمیشه. علت قتل هم. چیز مسخرهای در اومده. غلط املایی هم داشت آنهم در چیزهای ساده (جسه، تصفیه، یخه) در کل، کتابی نیست که ارزش خوندن داشته باشه، بیشتر وقت تلف کردنه
سلام. دراین کتاب که رویارویی یک روح بایک انسان رابه تصویر میکشد، توجه به چندنکته، حائز اهمیت است. نکته اول، دررابطه بامرگ مفاجات (مرگهای ناگهانی، مرگ درسنین جوانی) است که روح این افراد، مدتهای مدیدی درجهان زمینی میماند وتمایلی به رفتن به بعدهاوجهانهای دیگر، ندارد وارواح راهنما نیز، به اوفرصت میدهند تاهروقت که خودش آمادگی رفتن داشت، به او کمک کنند. روح این داستان نیز، همین گونه است وهرچند که داستان به زبان طنز نوشته شده است، ولی درواقع، روح مورد نظر تازمانی که علت مرگش رانداند، حاضر به ترک این جهان نیست. این واقعیتی بسیار تلخ واندوهناک، دررابطه بامرگ مفاجات است که درکتابهای دینی مراجع بزرگ هم، دررابطه باآن، می توانید بیشتر بخوانید. نکته دوم که دراین داستان، توجهم راجلب کرد، بازهم تاکید به صله رحم وحفظ ارتباط بااقوام وخویشاوندان است که باعث میشود آدمها ازپیله تنهایی وانزوای خود، دربیایند. هرچند که این نکته، درلابلای این داستان پنهان است وازمکالمات شخصیت اصلی داستان دررابطه بابیماری پدرش ودوری وی ازخانواده وعزیزانش که باعث تنهایی شدید وانزواومیل به خودکشیاش میشود، این مطلب رادر مییابید. به همین دلیل است که درروایات اسلامی، به اهمیت دیدوبازدید خویشاوندان وصله رحم، تاکید بسیار شده است. هرچندکه باتوجه به فضای مجازی این روزها وزندگیهای این دوره، واینکه آدم هاتمایل پیداکرده اندکه زندگی شان دورازدسترس دیگران باشدوبنده خودم هم ازاین قاعده، مستثنی نیستم که درعین حال که دلم برای دورهمیهای خانواده واقوام تنگ میشود، ولی بازهم دوست دارم حریم زندگی وخانه ام، فقط دراختیار خودم باشد. نکته دیگر این داستان، این است که بحث ارتباط باارواح ازطریق انرژی (دادن خیرات وفرستادن فاتحه وکارنیک کردن به یادآنها) راکاملا جدی بگی
کتاب هفت روز با یک روح نوشتهی پیام بخشعلی روایتی جذاب و تأمل برانگیز دربارهی عشق میان یک مرد و روح یک دختر جوان است. در این کتاب مردی کتاب فروش به طور اتفاقی یک شب به یک دختر پناه میدهد و روز بعد دخترک به طرز عجیبی کشته میشود. حالا او مانده با روح دخترک و هفت روزی که میتواند سرنوشت ساز باشد. در این کتاب که رویارویی یک روح با یک انسان را به تصویر میکشد توجه به چند نکته حائز اهمیت است. نکته اول در رابطه با مرگ مفاجات مرگهای ناگهانی مرگ درسنین جوانی است که روح این افراد مدتهای مدیدی در جهان زمینی میماند و تمایلی به رفتن به بعدها و جهانهای دیگر ندارد و ارواح راهنما نیز به او فرصت میدهند تا هر وقت که خودش آمادگی رفتن داشت به او کمک کنند. روح این داستان نیز همین گونه است و هرچند که داستان به زبان طنز نوشته شده است ولی در واقع روح مورد نظر تازمانی که علت مرگش رانداند حاضر به ترک این جهان نیست.
باید بگم رمان یکی از راه های انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می گیرید و گمشده وجودتان را پیدا می کنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سال ها نویسندگان در داستانشان بازگو کرده اند. داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در کتاب هفت روز با یک روح با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور می کند و کمک می کند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینه ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
سناریوی خوبی بود و نویسنده در بازسازی شرایط و صحنهها قلم توانمندی داشت ضمن آرزوی موفقیت برای نویسندهی کتاب جناب آقای پیام بخشعلی... نقد: انسانی که به واسطهی شغل و یا خلقیاتش از جامعه دور شده و هر ادم و هر نگاه را برای خود تهدیدی به حساب میآورد از یکی از همین ادمها ضربهای میخورد که آن را بد شانسی میپندارد در حالی که این ضربه باعث میشود او از پوستهی درونی خود خارج شود و وارد جامعه شود و از حالت (دیگر ستیزی) خود فاصله بگیرد. و در ادامه میبینیم که کسی که مدتهای طولانی از دیگر انسانها فاصله گرفته اولین کسی را که به خود نزدیک میبیند و ذرهای درک نسبت به خود از طرف او احساس میکند را معشوقهی خود میپندارد بدون در نظر گرفتن شرایط خود و او... خواستار ماندن کسی میشود که اگر به او ضربه را نمیزد او اصلا طعم درک و در ادامه وابستگی را نمیچشید
واقعا عالی بود. مخصوصا اخرش.
داستان در در مورد یه مرد بود که توی کتابخونه یه جای دنج داشت و اونجا میخوابید و با یه فلاسک چای و کتاب خودشو سرگرم میکرد ولی از کجا میخواست بدونه که این کارا اونو از دنیا جدا نگه میداره اون از نگاههای مردم هراس داشت و متنفر بود اما دختری در یک روز سرد که در خیابان پشت پنجره به خود میلرزید و در خواست ماندن در کنار اورا داشت، زندگی او را متحول کرد. اما فردای ان روز دختر به مترو افتاد و مرد. ولی روحش در دنیا سرگردان ماند او دنبال قاتلش بود. به همین خاطر به دلیل عشقش نسبت به مرداز او درخواست کمک برای پیدا کردن قاتلش کرد که او را به مترو انداخته بود و..... واقعاً داستانهای ایرانی هم خیلی زیبا و هیجان انگیز هستند. بهتون پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید
داستان در در مورد یه مرد بود که توی کتابخونه یه جای دنج داشت و اونجا میخوابید و با یه فلاسک چای و کتاب خودشو سرگرم میکرد ولی از کجا میخواست بدونه که این کارا اونو از دنیا جدا نگه میداره اون از نگاههای مردم هراس داشت و متنفر بود اما دختری در یک روز سرد که در خیابان پشت پنجره به خود میلرزید و در خواست ماندن در کنار اورا داشت، زندگی او را متحول کرد. اما فردای ان روز دختر به مترو افتاد و مرد. ولی روحش در دنیا سرگردان ماند او دنبال قاتلش بود. به همین خاطر به دلیل عشقش نسبت به مرداز او درخواست کمک برای پیدا کردن قاتلش کرد که او را به مترو انداخته بود و..... واقعاً داستانهای ایرانی هم خیلی زیبا و هیجان انگیز هستند. بهتون پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید
سلام این کتاب واقعا یه رمان خیلی جالب بود که نکات متفاوتی را در بر گرفته است اولین مورد اینه که درباره جهان بعد از مرگ صحبت میکنهاینکه راهنماهای ارتباطی بین جهانها اجازه میدهند که بعد از مرگ هم انسان برای مدتی بر روی زمین زندگی کندالبته نمیتوان به طور قطع گفت که همچین چیزی درست یا غلط است چون کسی نیامده تا از آن دنیا صحبت کند دومین مورد که واقعا خیلی مهمه ساده و گیرا بودن رمانه چند صحفه رمانها خیلی مهمه نگارششون به طوری که اگر رمانی ابتدایش ایده آل نباشد خواننده از ادامه آن صرف نظر میکند سومین مورد خیلی خوشحال میشم که میبینم یه ایرانی رمانهای تخیلی مینویسه و نگارشش هم اینچنین خوبهاما یه نکتهای که وجود داره اینه که پایانش رو جور دیگهای میشد تمام کرد در کل رمان خیلی خوبی بود
در حال خوندن این کتاب بودم داشتم فکر می کردم واقعاً چه قدر کتاب های نویسنده گان ایرانی زیباتر از کتاب های خارجی هست. فقط گاهی می شنوم و می خونم که بسیاری از فیلم های شخصیت ها داستان های خارجی و چیزهای زیاد دیگه ای هستند که اونها از کتاب های نویسندگان ایرانی الگوبرداری شدن. من معتقدم که بازآفرینی بزرگی مانند فردوسی سعدی، حافظ، مولانا و بسیاری از نویسندگان بزرگ شناخته شده یا گمنام مانند مترجم کلیه ها و دمنه باید الگوی اونها باشن که ایرانی باشند و نویسندگان خوبی واقعاً داریم و بیشتر نوشته های اونا حقیقتاً ارزشمندند. حتماً دانلود کنید و بخونید ولذت ببرید بدون هیچ شکی. من در کتاب داستان چهار ستاره بیشتر نمیدم مگر اینکه کتاب داستانی بسیار عالی و مناسب باشه
در این کتاب با خواندن داستان، از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند.
داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در کتاب هفت روز با یک روح با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در کتاب هفت روز با یک روح با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
با سلام نثر کتاب بد نبود ولی انگار خود این شخص از اول روح بودو مثل یک روح سرگردان، بی احساس، نا امید و خسته، خواننده رو دنبال خودش به یه راه نامعلوم و بی انتها میکشیددیالوگ هاش جذاب نبود حرکتها و رفت و آمدها هم تکراری وبی هدف بود و انگار تو یک فضای تاریک اجرا میشدنمی دونم دیگه چی بگمنویسنده ظاهرا میخواسته با وارد کردن روح تو داستان هیجان ایجاد کنه ولی تو این زمینه خیلی ابتدایی عمل کرده چند بار خواستم رها کنم ولی باز وقتی که کتاب راه رو باز کردم ادامه ش رو خوندم ببینم چی میشه سرانجامدر هر صورت امید وارم کتابهای دیگه جذاب تر باشن. از کتابراه خیلی ممنونم برای این ایده در جهت عادت دادن افراد به مطالعهی کتاب سپاس
ایده کتاب ایده خیلی خوبی بود و می تونست خیلی جذاب تر و پر محتوا تر نوشته بشه و هیجان انگیز تر بشه. طرز حرف زدن مرجان با سعید به طور خودمانی برای شروع خوب نبود. ماجرای به دنبال قاتل گشتن ضعیف بود و بی هدف. می شد بیشتر به توصیف عشق سعید و مرجان پرداخته بشه تا احساسات رو تحریک کنه. کار های بیشتری می تونست از روح بر بیاد و می شد سوالات بیشتری رو از روح پرسید که همیشه در ذهن آدمه. مثلا اینکه لحظه مردن چه حسی داشتی و اینا... به هر حال ممنون از آقای نویسنده که سعی کردن برای مردم سرگرمی بسازن. ایده واقعا عالیه و فکر می کنم می تونین با ویرایش داستان رمان فوق العاده ای رو بنویسین.
برخلاف تمام نظر هایی که از این کتاب دیدم. کتابش واقعا قشنگ بود واقعاا ارزش خوندن داشت دوست داشتم اخرش به هم برسن. یکم توی مکالمه ها ضعف داشتن. اما باز هم خوب بود. میتونستن علت مرگ رو یکم بیشتر کش بدن یعنی اون اخرا که دلیل مرگ مشخص شد خب اگه توضیحش یکمم بیشتر بود داستان قشنگ تر میشد. یکی از نقاط قوتش هم این بود که خیلی خیلی زیبا داستان رو پایان دادن خیلی خوشم اومد ازون پایانش. خلاصه از نویسنده خیلی ممنونم که مارو همراه کردن با این داستان من خودم حس خیلی خوبی داشتم از خوندش با داستانش خندیدم گریه کردم ناراحت شدم شایدم فقط من اینطوری بودم. با آرزوی موفقیت برای نویسنده
ایده جالبی داشت اما اصلا خوب بسط داده نشده بود... طی هفت روز پسر داستان جوری اغراق آمیز در خصوص ویژگیهای دختر داستان صحبت میکرد که انگار مثلا چه معجزهای کرده... درسته که جملات جالبی داشت و یادداشتشون کردم ولی خود کتاب چیزی جدید برای گفتن نداشت و از شاخهای به شاخه دیگر پریده بود و هیچ هدفی از داستان نداشت. متاسفانه چند غلط املایی غیرقابل گذشت وجود داشت که از ارزش کتاب خیلی کم میکنه و نباید کسی که ادعای نویسندگی داره چنین اشتباهات املایی داشته باشه که مثلا به جای ذ از ض استفاده کنه و... در کل برای سرگرمی بد نبود اما گیرا و عالی هم نبود
عجیب به نظر میرسه که خودتو توی یه داستان ببینی. نه اینکه همش برات اتفاق بیفته ولی خلق و خوی من توی داستان بود. یه وقتهایی از خودم گله میکنم یه وقتایی هم پشت خودمم که این نوع رفتار و خلق و خو رو دارم. کتاب زیبایی بود که در این شبای سرد بیشتر به ذاعقه من آمد. به قول نویسنده شاید اگه توی تابستون بود اینجوری خمارت نمیکرد. سلیس و روان کوتاه و مختصر ادبی طنز درام روانشناختی. به امید پیشرفت روز افزون این نویسنده چیره دست. (کتاب پیشنهادی اگه امکانش هست زیر این نظر ریپلای کنید. ممنون)
با اینکه نویسنده موضوع جذابی شروع به نقل کردن ولی متاسفانه خوب پیش نبردن و اتفاقات بسیار دم دستی ونا پخته به زور به هم خوانده شده بودن که این خود یک تنه جذابیت موضوع را به بی راهی کشاند. من متوجه گریزهای بی دلیل نویسنده برای پر رنگ شدن حوادث میشدم واین از نظر م چندان جذاب نبود. علت و معلولها بسیار واضح و کلیشهای در کنار هم قرار گرفته بودن و گاهی تخیلیها هم بی هیچ پایه و اساسی بیگانه نمایانده میشد.
کتاب را خواندم اما نظرم را جلب نکرد. با عین حال از زحمتی که کشیده شده بود قدر دانم و برای نویسنده و همهی مردم سرزمینم آرزوی پیشرفت و موفقیت را دارم.
کتاب را خواندم اما نظرم را جلب نکرد. با عین حال از زحمتی که کشیده شده بود قدر دانم و برای نویسنده و همهی مردم سرزمینم آرزوی پیشرفت و موفقیت را دارم.
درود به همه دوستان این کتاب دوست داشتم به نظرم قصه روان ساده و بقول کتابراه ا ز جنس مردم، خیلی ادبی نبود و خیلی عامیانه نوشته شده بود که حس خودمونی داشت. توی این کتاب قصه پسر کتابفروشی مطرح میکنه یک شب به دختری که بخاطر سرما بهش پناه میبره و فردای آنروز دختر بر اثر اتفافی میمیره و روحش به مغازه کتابفروش برمیگرده و... داستان وقتی تموم میشه خیلی سوالات از خودمون می پرسیم متوجه میشیم که به خیلی چیزا عادت کردیم و اهمیت نمیدیم که بسیار ارزشمنده و یادمون نره بعضی اوقات خیلی زود دیر میشه. من این کتاب دوست داشتم و توصیه میکنم بخونید. با تشکر از کتابراه 🙏
با اینکه اولین نوشته این نویسنده جناب بخشعلی هست که خوندم امیدوارم ه دست نوشته های بیشتری را از ایشون مطالعه کنم چون با اینکه ک داستانک حساب می شد اما برای طبع و ذائقه من خیلی خیلی مناسب و دلچسب بود چه موضوع و چه کلیت داستان از دیدن یک دختر توی درگاه مغازه که سرما زده و خیس جلوی انسان ایستاده و چه برگشتش که با دیدنش تی نمی فهمه که اون روحه و تا خودش اعتراف نکرده می دونه داره با یه روح صحبت می کنه اما به هر حال داستان زیبایی بود یا بهتر بگم داستانک زیبایی بودامیدوارم جناب بخشعلی نوشته های زیبای دیگری رو ارائه کنن
سلام بعد حدود دو سال مطالعه کتاب دوباره به کتابراه برگشتم و اولین کتابی بود که خواندم میتونم بگم قلم روان و سلیس ادبیات امروزیش باعث شده بود حس ارتباط بهتری با کتاب برقرار کنم به نظرم جا داشت روزها طولانی تر باشند خود من وقتی به روز هفتم رسیدم حقیقتش ناراحت شدم اما خوب نویسنده پایان داستان رو خوب جمع کرد چیزی که من حس کردم اینکه تا روز ششم قلم بسیار قوی تری داشت و روز هفتم را حس میکنم خیلی سخت تونست داستان را جمع کنه اما خوب خدا رو شکر داستان خوب تموم شد و با مرگ راوی همراه نبود.
این کتاب شاید یکی از قشنگ ترین کتاب های است که من مطالعه کردم. من شما را نمیدانم، نمیدانم که آیا در موقعیت هایی قرار گرفته اید که حس این کتاب رو درک کنید، ایا کسی را از دست داده آید که این کتاب را حس کنید. در این دوره کمتر کسی کتاب می خونه و این کتاب هارا درک می کنه، ولی افرادی که این کتاب را درک می کنند... درد کشیده اند. برای مثال آنجایی که می گوید: «آدما تا وقتی قشنگن که زشتی و پلشتی ها سونو نبینی و وقتی یک روح باشی خیلی چیزهاست که از این مردم میفهمی و ترجیح میدید زود تر بری...»
مهمترین پارت هر داستان اول و شروع اون داستانه، و تا جایی که امکان داره باید از info dumping یا زیاده گویی در اطلاعات غیرضروری و اطلاعاتی که هیچ ربطی به ادامه داستان ندارند باید جلوگیری کنیم، نتیجهی این کار کنار گذاشتن کتاب همون اول کاره مگر اینکه تنها کتاب در دسترس باشه تا به اجبار جلو بریم تو کتاب. لطفا برا دیده شدن داستانتون که ممکنه حتی یه شاهکار باشه، از یه شروع مجذوب کننده استفاده کنید و نه اطلاعات کسل کننده، دقیقا عین ساختن خونه رو اب میمونه، یه خونه بدون زیر بنا محکوم به نابودی
کتاب بینظیریه که واقعا ناراحت کننده تموم میشه چون که اون مرد واقعا عاشق مرجان شده بود و همه جوره با تمام خوبی و بدی هاش دوستش داشت ولی با رفتن اون فقط یک چیز مونده بود حس ناراحتی که تازه داشت طعم زندگی کردن رو میچشید و حالا فقط زنده بود ولی این مه یک نمته خیلی ظریف و جالب داره اونم اینه مه بعضی وقتا حسی که تو دنبالش هستی میلیاردها ادم زنده نمیتوننن بدن ولی میتونی از یک مرده این حسو دریافت کنی که روحش با تو هست واقعا از نویسنده این کتاب ممنونم که همچین کتاب بینظیریو نوشته
با عرض سلام و احترام. کتاب مذکور را خواندم. در نهایت تاسف بر وقتی خوردم که برایش نهادم. واقعا چطور چنین نوشتار ی که نه ادیبانه است و نه لغات زیبا و فریبنده ای در کلام دارد و نه روایت درست و درمان، تبدیل به کتاب شده است؟! تنها، سیری مضحک از افکار کودکانه یک کتابفروش مبهم در هدف. نویسنده محترم راهی طویل دارد تا بتواند فی الواقع نام نویسنده را بر خویش بنهد. این کتاب فاقد امنیاز است و و یک ستاره نیز به لحاظ رعایت شرایط و قوانین کتابراه عزیز است.
داستان آنقدر جذاب بود که خواندنش را یک روزه تمام کردم. البته، قصه موضوعات مختلفی را باز کرد ولی تقریبا همه را بدون توضیح و سرانجام کافی، ناتمام، رها کرد که با توضیح جا داشت که به آنها پرداخته شود. مثل؛ نسبت و رابطهی قاتل با دختر و در انتها چگونگی برگشتن کتابفروش به زندگی عادی.
موضوع قصه جدید بود و تازگی داشت. آرزو میکنم جناب پیام بخشعلی با افکار بکرشان در آینده داستان و موضوعات جذابتری را برای خواندگان به ارمغان بیاورند.
با سپاس بی کران از اپلیکیشن کتابراه.
موضوع قصه جدید بود و تازگی داشت. آرزو میکنم جناب پیام بخشعلی با افکار بکرشان در آینده داستان و موضوعات جذابتری را برای خواندگان به ارمغان بیاورند.
با سپاس بی کران از اپلیکیشن کتابراه.
کتاب «هفت روز با یک روح» یه داستان کوتاه و خاصه، پر از حس، تنهایی و یه غم آرومی که تا آخر توی دلت می مونه. چیزی که دوست داشتم، فضای ساده و صمیمی ش بود و اون حس مرموزی که بین واقعیت و خیال معلق بود. انگار روح مرجان فقط یه شخصیت نبود، یه جور آینه بود برای مرد قصه، برای خیلی از ماها که نمی دونیم با گذشته مون چیکار کنیم. پایانش ساده بود ولی پر معنا؛ نه شلوغ، نه احساسی بازی، فقط واقعی. به نظرم کتابیه که وقتی می خونیش، یه سکوتی پشتت جا می ذاره.
اصل داستان که مربوط به کشته شدن مرجان توسط یه ناشناس هست جای سوال داره که دور از منطق هست که یه غریبه بخواد با کسی شوخی بکنه، اون پسر اصلا مرجان رو نمیشناخته پس چرا باید چنین کاری بکنه و اشارهای هم به عدم سلامت روان اون پسر نشده بود و دیگر اینکه در کافی شاپ یه روح میاد و سفارش مرجان رو میگیره اما سفارش سعید رو ن و به نظر مرجان چون شاید اون روح سعید رو ندیده که این هم جای تامل داره. معمولا انسانها نمیتونن روحها رو ببینن ن اینکه روح انسان رو نبینه
با درود مستقیم برم سر اصل مطلب باید بگم که غلط املایی زیاد داشت، داستان خیلی فانتزی و دور از منطق و باور بود از نظرمادبیات املایی رعایت نشده بود مثل فیس تو فیس، خب میشد گفت به حاس رخ تو رخ مثلا، بهتر بود ادبی تر بودداستان بدی نبود ولی اگه جزئیات بیشتر بود و عمیقتر بود و داستان نمیرفت تو بحث روح و جن و فانتزی و اینا بهتر میشد از نظرم. انتظار داشتم یکم توصیفات داشته باشه ولی موضوع اصلا چیز دیگهای بود از اول. خلاصه داستان سطحی بود.
سلام خدمت همگی میخواستم تشکر کنم از کتابراه عزیز بابت دراختیار گذاشتن این کتاب برای عموم مردم. داستان عالی میتونست پیش بره اگه چند تا نکته مورد توجه قرار میگرفت. خیلی زیبا بود که یک انسان عاشق یک روح میشد ولی داستان خیلی خیلی زیبا تر و بهتر میشد اگه حس وحال عاشقی رو بیشتر به خوانندهها منتقل میکردن. و نکته بعدی اینکه داستان میتونست به یک داستان معمایی تبدیل میشد. ولی درکل داستان خوبی بود. ارزش یک بار خوندن رو داره. موفق باشید
من منتظر یه داستان هیجانی و راز الود و پر از نکته اموزنده ولی... یه شب زمستونی یه دختر وارد کتاب فروشی میشه دخل کتاب فروش رو میزنه و میره فردا شب برمیگرده و میگه منو کشتن من روحم قاتلمو پیدا کن بعد مدام با کتاب فروش یکی ب دو میکنن سر بحثای الکی بعدم کتاب فروش عاشقش میشه یهو تو روزنامه میخونه یه پسر جوان یه دختر رو سر شوخی هل داد دختر هم افتاد زیر قطار روح میفهمه و میره کتابفروشم میخاد از عشقش خودکشی کنه پشیمون میشه. تمام.
هفت روز با یک روح یه داستان ماورایی و رازآلود داره که ایدهش باحاله و میتونه آدمو درگیر خودش کنه. فضاسازی قشنگی داره و حس تعلیق رو خوب نگه میداره، ولی بعضی جاها روایتش یه کم کش میاد و دیالوگا میتونستن طبیعیتر باشن. از اون کتاباست که یه ذره آدمو به فکر فرو میبره، ولی اگه خیلی دنبال هیجان و اتفاقات سریع باشی، شاید برات یه کم کند به نظر بیاد. در کل، اگه به داستانای عجیب و وهمآلود علاقه داری، میتونه انتخاب خوبی باشه
اولین کتابی بود که میخوندم و زندگیم واقعا عوض شد و به نظرم ۵تا ستاره کمه باید تمام ستاره های دنیا روبرای این کتاب در نظر گرفت اینکه بتونی با درس عاشقی چیزی رو بفهمی خیلی حس قشنگی مخصوصا زمانی که یه همچین حسی رو تو رفاقت ببینی قشنگ تر هم میشه و خودت در همون لحضه از زندگی تجربه اش رو هم بکنیاز نویسنده بسیار مچکرم چون جون منو نجات داد اگه بشه یه روزی باهاتون ملاقات کنم ازتون از ته قلب به خاطر کتاب زیباتون تشکر میکنم
با درود کتاب هفت روز با یک روح نوشته ی پیام بخشعلی روایتی جذاب و تأمل برانگیز درباره ی عشق میان یک مرد و روح یک دختر جوان است. در این کتاب مردی کتاب فروش به طور اتفاقی یک شب به یک دختر پناه می دهد و روز بعد دخترک به طرز عجیبی کشته می شود. حالا او مانده با روح دخترک و هفت روزی که می تواند سرنوشت ساز باشد. این کتاب برای علاقه مندان به داستان ها و رمان های تخیلی و عاشقانه ی ایرانی جذاب و پرکشش خواهد بود.
جالب به همه پیاما حداقل یک جواب داده شده بود که ادم رو به این فکر میندازه که کار نویسنده باشه. شخصیت مرجان من رو به شدت یاد دوستم بهاره میندازه بخصوص ک چقد بحث کردناش و حرفاش رو اعصاب میره البته گاهی هم شیرین. همه ما ادما به نقطه ۰ میرسیم اما تصمیمی ک میگیریم مارو از بقیه متمایز میکنه. اینکه خیلیها مثل شخصیت داستان تونستن به زندگی برگردن قهرمانهای واقعی هستن ک وجود خودشون رو کشف نکردن.
بنظرمن داستان ساده ولی جالبی بودویه نکته عمیق وزیبا داشت اونم این بودکه مالذت بردن ازهرآنچه که داریم روفراموش میکنیم وتبدیل به مردههایی میشیم که فقط زنده هستن
مازمانی قدرزندگی آروم وقشنگمون رومیدونیم که ارامشمون روازدست بدیم
بنظرم نیازه برای همه تاازدست بدن وگرنه کسی قدرچیزی رونمی دونه ولی گاهی وقتاهم خوبه که قدرشون روقبل ازدست دادن بدونیم چراکه یه سری چیزها دوباره به ماداده نمیشن
مازمانی قدرزندگی آروم وقشنگمون رومیدونیم که ارامشمون روازدست بدیم
بنظرم نیازه برای همه تاازدست بدن وگرنه کسی قدرچیزی رونمی دونه ولی گاهی وقتاهم خوبه که قدرشون روقبل ازدست دادن بدونیم چراکه یه سری چیزها دوباره به ماداده نمیشن
بنظر من، این کتاب بسیار عالی و ارزشمند است. واقعا لذت بردم از داستان این کتاب. این کتاب وارد لیست کتابهای مورد علاقهام شد و بنظر من حتما این کتاب رو بخوانید چون واقعا از لحاظ روحی آرامش خاصی رو بهتون انتقال میده. شخصا این داستان به قدری منو تحریک کرد که در دوجا گریه کردم: ۱) وقتی مرجان داشت جر و بحث میکرد۲) وقتی مرجان مجبور بود اورا ترک کند.
حتما این کتاب زیبا را بخوانید
حتما این کتاب زیبا را بخوانید
خیلی کتاب خوبی بود آخرش یکم ناراحت کننده بود ولی به نظرم نویسنده حرفای جالبی در مورد جامعه و انسانها میزد، همچنین استفاده از مقداری طنز در دیالوگها داستانو جذابتر هم میکرد. صداقت نویسنده هم در جاهایی به نظرم خیلی بیشتر این کتابو جذاب میکرد چون در نهایت همه انسانیم و طبیعتا یک سری افکار همیشه از ذهنمون میگذرن. جمله آخر کتابم به نظرم جالب تموم شد.
> «این داستان، سفری بود پر از احساسات لطیف، غمهای آرام و لحظاتی که تا مدتها در ذهنم ماند. کتابی بسیار زیبا و آموزنده که با روایت تأثیرگذارش، قلبم را لمس کرد. برخلاف بسیاری از داستانها که حس خاصی منتقل نمیکنند، این اثر در هر گوشهاش احساسی نهفته دارد که شاید تا به حال تجربهاش نکرده بودم. واقعاً یک روایت زیبا، احساسی و عمیق دربارهی یک روح است ولی آخرش خیلی غمگین بود🥹
عکس جلد کتاب خیلی مضخرفه اما وقتی فقط یکم بخونید دیگه نمینونید ادامه ندین. کتاب بسیار عالی ای بود البته با نادیده گرفتن غلط های املایی و ریز جزئی. داستانشو دوست داشتم. طرز صحبت کردن شخصیت ها امروزی بود که به دلم نشست. پایان داستان ترکیبی از خوش بودن و غم انگیز بودن به همراه داشت و امیدوار کننده بود. البته اینم بگم که اشکمو در آورد و هر کتابی موفق به چنین کاری نشده بود.
کتابی بود که آدم به فکر میبرد همیشه آنقدر دچار روزمرگی میشی که حتی فراموش میکنی زندگی کنی.. عاشق بشی.. تصمیمهای مهم بگیری برای زندگی.. زندهای و فقط شبها رو صبح میکنی و صبح که شب که فقط بگذره.. این وسط همه این شلوغیها روح دختر تو رو بیدار میکنه و میفهمی چگونه باید ادامه بدی و عاشق زندگز کردن بشی و فقط نه زنده باشی.. کتاب عالی و خوبی بود 😉😍🌹🌹😘
کتابی بود باریز جزئیات که باعث میشد مخاطب جزب کتاب بشه چون معمولا امروز همه میخوان همه چی رو تصور کنن و خیلی از خرافاتهایی ک بین مردم رایج هست و عقیده ت این کتاب ب کار رفته مثل فال گرفتن و کتاب داره ب ما میگه ک هیچ عشقی موندگار نیس و اینکه هر جوونی ک از دنیا میره هر کس حتی پیر روحش تا چند وقت دل از این دنیا نمیکنه و میخواد باشه و ما اونو حس میکنیم
اگر این کتاب یه چیزی بهم یاد داد این بود که انسان زنده هم میتونه مرده باشه
زمانی که ناامیده، زمانی که تو تنهایی خودش، خودش رو اسیر میکنه زمانی که خودش رو توی کار گرفتار میکنه و هیچ کاری براش مهم نیست غیر از موقعیتی که توش گیره. شما وقتی تمام دلخوشیت یه کتابخونه باشه، یه ساز باشه حتی فقط زن و بچه ات باشه و دنیا به این بزرگی رو محدود میبینی، مردی
زمانی که ناامیده، زمانی که تو تنهایی خودش، خودش رو اسیر میکنه زمانی که خودش رو توی کار گرفتار میکنه و هیچ کاری براش مهم نیست غیر از موقعیتی که توش گیره. شما وقتی تمام دلخوشیت یه کتابخونه باشه، یه ساز باشه حتی فقط زن و بچه ات باشه و دنیا به این بزرگی رو محدود میبینی، مردی
کتاب هفت روز با یک روح در مورد روح دختری پاک و ساده است که تقریباً رفتارهای بچگانه و بدون الایش دارد او میفهد که صاحب کتابخانه که شب قبل در آن جا خوابیده او را میبیند و از میخواهد که قتل او را پیدا کند در طول هفت روز پیدا کردن قاتل کتابخانه دار عاشق او میشود و بعد از رفتن او تحول عظیمی در زندگی او پدید میابد و میفهمد تا الان شیوه زندگی اش درست نبوده
کتابی هست بسیار عالی و زیبا. ممنونم از نویسنده وناشر کتاب. و در واقع کل کتاب حاوی مطالب زیبا و..... میباشد در واقع اونهایی که دانشمند و فیلسوف و...... شدند از کتاب خواندن تجربههای زیادی را کسب نمودهاند. یادمان نرود که دشمن کتاب خوانها فضای مجازی است و خواهد بود. ترک مجازی و خواندن چند صفحه کتاب درروز باعث میشود که عاشق کارهایی شویم که خدا پسندانه باشد
این کتاب برای دومین بار میخونم واقعا خیلی زیبا عشق و دردسرهای اونو بیان کرده به نحوی که مخاطب هم غرق در کلمات میشه و وقتی من این کتاب میخوندم انگار خودم داخل داستان بودم و همه لحظههای اونو میدیدم عاشق این کتاب شدم با این کتاب میشه یادگرفت که میشه حتی عاشق یک روح شد و آنقدر قدرت عشق زیاده که حتی با روح معشوق هم میتوان زندگی کرد 😉😘
اوکی یکم غمگین بود. ولی خیلی خوب بود. اما ایکاش نویسنده موقع رفتن روح مرجان یکم سوز رفتنشو بیشتر میکرد. همین که نویسنده ایرانی بود فوقالعاده بود محشر. توصیه میکنم برای کتاب خونای مبتدی چون متن کتاب روان و ساده نوشته شده. اما اگه حرفهای هستید و به نوع نوشتن و مکان و جزئیات و این دسته موضوعات توصیه نمیکنم اما کتاب قشنگیه
شاید گم شده همه ما باشد روح این دخترک، روحی که از ما کمک میخواد، شاید اگر ما نیز به حرفهای این گم شده گوش دل بسپاریم، باز عاشق شویم، باز دنبالش راه بیفتیم، باز ما را ببرد به جهان خیال، به رویاها، به عالم عاشقی، دخترک در درون ما گم شده، باید دل بکنیم از حجره تنگ و تاریک، باید به خیابان بزنیم، باید ساعتی با آن دخترک هم قدم شویم، باید آشتی کنیم.
پنج ستاره به نویسنده هموطنمون برای این داستان کوتاه و زیبا داستان در مورد پسر گوشه گیری هست که تو لاک خودشه و تو کتابفروشی مشغوله که ناگهان دختری وارد زندگیش میشه و اون دختر بعد از دنیا میره و روحش بر میگرده و با این پسر ارتباط میگیره و ازش میخواد قاتلش رو پیدا کنه کمی دلگیر هست داستان ولی کوتاه و پر کشش هست تو یه نفس خوندمش خوب بود.
۱۸۷ صفحه برای روایت: فرد شهرستانی ساکن تهران شده و یک کتاب فروشی را محل زندگی و کار انتخاب کرده. با مطالعه زیاد و مجانی چشم سوم خود را باز کرده و همیشه در توهم زندگی میکند. در رویاها از طرف شخص که مشخص نیست از کجا اآمده و چرا رفته و چرا به مترو پرت شده، شکست عشقی و اقدام به خودکشی میبیند. موفق باشین
ایده جالبی داشت. میتونست داستان رو به خوبی جلو ببره ولی هر چقدر پیش رفت ضعیف تر شد به حدی وقتی تموم شد فکر کردم وقتمو تلف کردم! توش غلط املایی داشت، بعضی جاها از لحاظ ادبی درست نبودن، داستان پردازی بیشتر جاها خیلی ضعیف بود و صرفا حوصله سر بر بود. واقعا میتونست بهتر باشه نه اینقدر بی معنی که اثر خاصی رو مخاطب نذاره.
هر چقدر از داستان رو میخوندم حس تنهاییش رو بیشتر درک میکردم و چقدر برام جالب اومد که با روح هم صحبت بشی و به دردسرای مربوط به خودش بیوفتی مردی تنها و دور از ارتباطات اجتماای که عاشق روح میشهجدا از داستانی که داشت داشت میگفت که جنی و روح هم بین ادما هستن و فقط ما انسان هاییم که حضورشون رو درک نمیکنیم