نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آخرین سوژه - مهناز پارسا
مرتبسازی: پیشفرض
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۸/۰۳
00
تقریبا داستان خوبی بود. نویسنده ای که به دنبال سوژه میگردد و همراه با داش آکل به مکانی میرود که پر از سوژه برای داستان نویسی است. از خلاقیت و قدرت تخیل قوی نویسنده خوشم آمد. شبیه این قصه را جایی نشنیده بودم و در نوع خودش منحصر به فرد است. اما داستان داش آکل برای من یک جورهایی مقدس است و برای همین خیلی از این مسئله که نویسنده قصد داشت داستان را بازنویسی کند، خوشم نیامد. خصوصا این که عشق داش آکل و مرجان، از نوع عشق های افلاطونی است و به همین دلیل، از این که نتوانست در مدت زمان مقرر قصه را به سرانجام برساند، خوشحال شدم. البته این که داش آکل به ازدواج مرجان اشاره میکند نیز، یادآور مروت و جوانمردی اوست، حتی پیشنهاد طلاق مرجان هم به نظرم منطقی نبود، زیرا شخصیت عاشق و مهربان داش آکل، آن هم با مرامی که از وی سراغ داریم، نمیپذیرد که معشوقش لحظه ای ناراحت شود و یا آزاری ببیند. پایان قصه هم کمی گیج کننده بود و این را دوست نداشتم.
داستان در مورد خانم نویسنده هست که برای پیدا کردن موضوع داستان به محله میرود در آن جا یک مرد که به او داداش آکل میگفتند و پهلوان بود آشنا میشود رد که با لهجه صحبت میکرد گفت آبجی سوژه میخوای یا داستان؟ و خانم جواب میدهد سوژه. او زن را به مکانی میبرد که در ساختمانی بزرگ وضچههایی وجود دارد که از آنها بخار بلند میشود و پر از سوژه هست. سوژه یعنی حوادث واقعی و موضوعات مختلفی را میبیند اما هیچ کدام برای خوشایند نیست مثلاً نوشتن داستان در مورد ظلم به کودک ا در مورد رباتها یا ناامیدی و کشتن و... سرانجام تصمیم میگیرد داستان همان مرد یعنی داداش آکور را بنویسد که در گذشته عاشق کسی بوده ولی به آن نرسیده میخواهد در داستان به هم برسند. داستان بسیار زیبایی بودو موضوع آن برای من که تا به حال کتابهای زیادی خواندهام جدید بود و تا به حال نشنیده بودم.
باسلام داستان آخرین سوژه قصه ای کاملا تخیلی بود. نویسنده خانمی است که در افکارش به داش اکل برمیخورد واز پهلوان برای پیدا کردن سوژه ای جدید کمک میخواهد نویسنده بسیار زیبا خواننده را از کوچه ها می گذارند تا به منزل صاب سوژه برسد وزیباتر ازآن در حوضچه های آبی که هریک مخصوص یک سوژه بودنددنبال سوژه میگردند نویسنده داستانش را به آخر نرسانید تا پرنده خیال خواننده خودش به پرواز درآیدو برهر کوی که خوش آمدش هست بنشیند. باسپاس فراوان از دست اندرکاران کتابراه
داستان خوب،، و از ابتدا گیرایی داشت
قوه تخیل نویسنده خیلی روءیایی و جالب بود، انگار خودت اونجا حضور داری و داش اً کل نویسنده وحوض چهها رو احساس میکنی واینکه دلت میخواد تویی ک اونجا هستی اجازه داشتی دست میکردی توی حوض چهها و چند تا سوژه برای خوندن انتخاب میکردی من ب نوبه خودم داستان رو دوست داشتم
قوه تخیل نویسنده خیلی روءیایی و جالب بود، انگار خودت اونجا حضور داری و داش اً کل نویسنده وحوض چهها رو احساس میکنی واینکه دلت میخواد تویی ک اونجا هستی اجازه داشتی دست میکردی توی حوض چهها و چند تا سوژه برای خوندن انتخاب میکردی من ب نوبه خودم داستان رو دوست داشتم