نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مادری که هرگز ندید - الهام بیاتی مقدم

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
A.asgari
۱۴۰۳/۵/۱
خیلی خوب بود موضوع کتاب موضوعی ناراحت کننده‌ی بودزنی به اسم فیروزه که تازه زایمان کرده محو زیبای بچه‌اش شده و نگاه میکنه به نفس کشیدنش که پرستار میاد و میگه تو اگه مادر بودی بچه تو بخاطر پول نمیفروختی ولی زن مجبور بود چون شوهرش کولبر بوده و هفته‌ی پیش فوت کرده و فقیر بودن و مجبور بودوقتی لباس‌های سنتی شو میپوشه پرستار خشن میاد و میگه بوی دهات میدی اونم میگه بوی دهات بهتر است تا بوی بیمارستان باید بیای دهات ما تا ببینی چقدر بهم مهر و محبت دارن اسم تو زیباست پرستار اما تو مثله اسمت نیستیو اخرشم چندتا زن میان پول و میدن و بچه رو میبرنچقدر سخته برای یه مادر که فرزند خودشو بفروشه و دیگه هیچ وقت نبینتش بزرگ شدنشو مدرسه رفتنشو ممنون از کتابراه
محمدرضا طیب زاده مقدم
۱۴۰۳/۶/۴
با سلام. جبر زمانه بعضی وقتا باب میل ما آدما سیر طبیعی رو طی نمی‌کنه. ۱ _از دید پدر... هشت ماه وسه هفته منتظر خبر تولد بچه باشی و اجل امان ندهد. ۲_ از دید مادر.... یک هفته مانده به تولد نوزاد، خبر مرگ شوهر را دادن ۳_ در یک لحظه. دو اتفاق بد برای یک زن (از دست دادن شوهر ناخواسته. و. از دست دادن فرزند به اجبار) آفرین به ذهن خلاق نویسنده
آفرین به بیان خوب راوی...
تشکر از کتابراه.
م محمودآبادی
۱۴۰۳/۴/۱۸
داستان در مورد زن فقیریه که همسر کولبرش رو از دست داده و مجبوره از فرزند تازه متولد شدش جدا بشه موضوع داستان دل هر انسانی روبه درد میاره و اما راوی هنگام روایت داستان مقداری صداش مصنوعیه در صورتی که صدا گذاری روی شخصیت ها به خوبی اجرا میشه در همه جوامع بشری آدم خوب وبد در تمام مشاغل پیدا میشه و جا داره از پرستارانی که با تلاش ومهربانی به بیماران کمک می کنند تشکر کرد
مریم معز
۱۴۰۳/۵/۳۱
داستان غم انگیزی بود. مادر برای امرار معاش خود مجبور بوده بچه‌اش را به خانواده‌ای بفروشد. هیچ مادری که ۹ ماه بچه را به شکم کشیده حاضر نیست این کار را بکند مگر برای پول.
نحوه صحبت کردن خانم مهربان خنده دار بود.
و این که راوی خیلی صداش قشنگ بود و به دل می‌نشست و داستان را به خوبی و آرامی بیان می‌کرد. ممنون از راوی داستان، موفق باشند.
مجیدناجی
۱۴۰۳/۶/۲۵
روایت تلخ زندگی سخت کولهبران عزیز است‌. کولهبرانی که با لرزش سنگ ریزه‌ای جان شیرین ازکف میدهند. مادری که درعین سوگواری مجبور به فروش فرزند دلبندش است چه کند که نادار است و ناچار زن سرمایه دار بی درد ‌که ظاهر و پوشش درد اوست. در کل روایت نظام کثیف سرمایه داری است. سرمایه دارانی که همچون زالو خون زحمتکشان جامعه را می‌کند و فربه تر میشوند
ندا ونه بینی
۱۴۰۳/۴/۱۲
داستان زنی که مجبور هست به خاطر فقر فرزند خود را به کس دیگری بدهد و قضاوت هایی که ما انسانها بدون اینکه بدونیم که چرا یک مادر حاضر شده چنین کاری بکنه، رو در موردشون می کنیم.
Negin
۱۴۰۳/۵/۲۹
داستان در مورد خانمی هست ک تو بیمارستان زایمان کرده و چون همسرش فوت کرده و خودش اموالی ندارد و از پس مخارج بچه برنمی‌آید مجبور به فروش بچه‌اش میشه
زهراحقیری
۱۴۰۳/۴/۱۶
خیلی به پرستارتوهین شده بود اصلا کسی تو روی کسی نمیگه دهاتی یا چرا بچه ات رو فروختی ولی خوب واقعیتی از زندگی‌های سخت بعضی از مردم رو خوب توصیف ک ده بود
مرتضی ظهیری
۱۴۰۳/۷/۹
زیاد ناراحت کننده بود چند صفحه بیشتر نخوندم
آن همه موضوع خوب درباره مادر هست، الا باید غم انگیز نوشته باشه...!!!
ممنون از کتابراه
سلمانی
۱۴۰۳/۷/۱۱
خوب بود ولی آخر داستان میتونست جوری دیگه تموم بشه، یعنی توقع داشتم نویسنده به خواننده احترام بزاره وقشنگ ترتمومش کنه
محمود حضوری
۱۴۰۳/۶/۱۷
اگرچه این یک داستان واقعی و پرتکرار است؛ ولی تلخی آن بصورت گزنده‌ای یادآور تنهایی انسان در دوران کنونی است
الهام طاهریان
۱۴۰۳/۵/۲
جبر زمانه گاهی زهر میریزه به حلق انسان این‌ها داستان و تخیل نیستن واقعی و رایج ولی کاش نبودن
زری کارگر
۱۴۰۳/۷/۷
سلام داستان دردناکی هست که بخشی از واقعیت جامعه‌ی امروزی رو بیان می‌کنه
گیتا کهریزانی
۱۴۰۳/۶/۳۱
اخرش میتونست بهتر تموم شه و معلوم شه چی میشه
فاطمه داوری
۱۴۰۳/۷/۲
این دنیا وفا نداره. لعنت.
وانیا نظافت
۱۴۰۳/۶/۹
قشنگ بود ولی خیلی دلم برای بچه سوخت
Negin
۱۴۰۳/۵/۲۴
خیلی جای تفکر داشت کلی گریه کردم
f g
۱۴۰۳/۵/۱۴
توهین به پرستار متاسفم
M
۱۴۰۳/۴/۲۷
غم انگیز بودولی خوبه