فکر نمیکردم که بعد از کتاب سمفونی مردگان
باز کتابی پیدا بشه که من قدرت کنار گذاشتنش رو نداشته باشم و تمام وقتم رو برای فهمیدن ماجراش بزارم
رمان فلکناز به حدی زیبا بود به حدی قشنگ و واقعی بود که انگار توی لحظه لحظش حضور داشتم
مرحبا به نویسندهاش 👏🏻
تا اواسط کتاب قلم نویسنده کند بود و مثل یک فیلم نامه همه گفتوگوهای تکراری و خسته کننده و خاله زنکی رو به کرات نوشته بود و اواخرش داستان شتاب غیر منطقی به خود میگیرد از جمله اتفاقات غیر منطقی کتاب مرگ بهرام بود کتاب حامل هیچ اتفاق خاصی نبود و بهتر بگم خسته کننده بود
به خاطر امتیازش خریدم ولی اصلا دوسش نداشتم واقعا به زور تا آخر خوندمش. زیادی کلیشهای بود. هیچ چیز جدیدی نداشت. اتفاقات تند تند پیش میرفت بدون هیچ منطقی، اصلا تعلیق و کشش نداشت. از خریدش واقعا پشیمونم. به درد نوجوونا میخوره یا خورههای رمانای ایرانی.
به عنوان کسی که سررشته درمورد نویسندگی دارم میگم که این اثر اول نویسنده نیست. پیرنگ قوی و نثر دلنشین و مخاطب پسند بود. ای کاش پایان بندی این داستان زیبا مفصل تر بود و بیشتر به جزییات پرداخته بود. با آرزوی موفقیت برای نویسنده و آشنا شدن با دیگر آثار ایشون
بعد از مدتها یک رمان ایرانی خوب خواندم که بشدت منو تحت تاثیر قرار داد. از ظلم به زنها که نه تنها خانواده همسر حتی خانواده خود زنها با ازدواج کودک همسری به آنها میکردند اما با وجود این از شجاعت این دختر و مادربزرگش برای تن ندادن به خفت خیلیی لذت بردم.
چند سال پیش این کتاب رو از پیج لعیا خونده بودم که هر شب منتظر بودیم سه قسمت بنویسه و تو پیجش بزاره، خییییلی خوشم میومد و دوسش داشتم، تا اینکه اینجا دیدم زودی خریدم چون بعد از چند سال دوس دارم دوباره بخونم بس که جذابه
ممنون از نویسنده محترم و سپاس از قلم زیبایشان، کتاب قشنگ و جذابی بود، تمام کلمات و جملات ادبی بودند، اگرچه خودم کتابهایی با زبان شیوا و معیار رو میپسندم، اما این کتاب هم قشنگ بود
داستان گیرا و جذابی بود اما اکثر داستانهای ایرانی سرشار از غم و غصه است. کمی غلط املایی هم داشت اما رو هم رفته داستان خوبی بود و ارزش خواندن دارد ممنون از نویسنده اش
وقتی کتاب تموم شد، انگار از اعضای خانوادم جدا شدم. چقدر خوب نوشته شده ملموس و روان آیا این نویسنده کتاب یا کتابهای دیگری دارد؟ خانم قزوینی در انتقال حس فوق العادهاند.
عالی بود کاملا شیوا و قابل درک بهترین قسمتش اخر کتاب بود که در کمال ناباوری لعیا نوه همون نیر کلفت خونه پدر فلک ناز بوده و پدر بزرگ لعیا همون اکبر همسر فلک ناز و نیر بوده وای خدای من چقدر قشنگ جسارت یه زن و به قلم در آورد
کتاب قشنگی بود لذت بردم از خانم بهنوش قزوینی متشکرم... دوتا کتابی که از این نویسنده در کتابراه گذاشتن خوندم خیلی داستان آموزنده وزیبایی دارند این کتاب وکتاب پدر از این نویسنده رو پیشنهاد میکنم قلمشون مانا...
اواسط تا انتهای کتاب خیلی هیجان انگیز بود
بعضی جاهاشو باور نمیکردم واقعا
متنش کسل کننده نبود و هرلحظه یه اتفاق میفتاد که ادم رو غافلگیر کنه
ولی بهرام واقعا حیف بود🥲
کتاب (پدر) نوشتهی خانم بهنوش قزوینی رو هم بخونین حتما
رمان جذاب و پر کششی بود فضا سازی طوری بود که خودت رو بین شخصیتها حس میکردی داستانی از غم و شادی از ظلمهای که در حق دختران و زنان جامعه شده و میشه روایت کودک همسری و تعدد زوجات ووو پیشنهاد میکنم حتما بخونید ممنون از نویسنده و کتابراه عزیز
بیش از هفتاد سال عمر کردم و اوقات فراغتم را رمان خوندم از ر اعتمادی و فهیمه رحیمی گرفته تا جلال و هدایت باید بگم با نواقصی که داشت تونست توجه منو جلب کنه، کاش سریال بود تماشاش قطعا لذت بخش تره موفق باشید
داستانی بود که کاملا با شخصیتها و روندش همراه شدم، خوشحال بودم که در اون زمانه زندگی نکردم. برای من جذاب بود و بهش نمره عالی دادم. یه جاهایی اسامی افراد رو به اشتباه نام میبرد، که البته باعث سردرگمی نمیشد.
خیلی دوستش داشتم و ناراحت شدم که تموم شد یعنی عالی بود لذت بخش و گیرا احسنت بر قلم شیوای نویسنده پیشنهاد میکنم حتما بخونید تلاش یک زن و شجاعت ش برای جنگیدن بقا و زندگی بی نهایت گیرا و جذاب بود لذت بردم
خیلی عالی بود به نظرم خواندنش خالی از لطف نیست پستی بلندیهایی که در زندگی یک دختر اتفاق میافتد ممکنه که برای ما در زندگی امروز تقریبا غیر ممکن باشه ولی برای خیلیها اتفاق افتاده و میافته پس حتما این کتاب رو بخوانید.
رمان بسیار جذابی بود تبریک میگم به خانم قزوینی قلم شیوایی دارند داستان پرواز اتفاقات دنباله دار بود بعضی از داستانها اونقدر تکرار دارند و به حواشی پرداخته میشه که ناامیدت میکنه ولی این رمان پراز تجربه بودددد
خیلی دوست داشتم... یک داستان کاملا ملموس که میتونی باهاش ارتباط بگیری.. روایت تلخ زنان در گذشته... زنان هیچوقت زنانه زندگی نکردن و همواره محصور در تعصبات و فرهنگ سرکوب گر آن دوره بودند
بعد از رمان بامداد خمار و شب سراب خیلی دنبال رمان با اون حس و حال گشتم و پیدا نکردم به پیشنهاد خواهرم فلکناز رو خوندم و واقعا لذت بردم از خوندنش قلمت مانا نویسنده توانمند بهنوش قزوینی نازنین
وای چقدر از خوندنش لذت بردم چقدر بی عیب بود واقعا مرحبا به این نویسنده نمیشد لحظهای کنار گذاشت و نخوندش وقتی هم کاری داشتم و نمیخوندم مدام بهش فکر میکردم و با شخصیتاش زندگی کردم خیلی لذت بخش بود
یعنی به معنای واقعی عالی بود واسم یک دلیلی که من این سبک از کتاب هارو دوس دارم اینکه نشون میده آدمها بهشت و جهنمشون رو تو همین دنیا دارن و این شگفتانگیزه ممنون از نویسنده عزیز
جالب بود، از طرز نگارش و روانی کلام نویسنده، خوشم امد. آشنا شدن با جامعه سنتی و آداب و سنن و این که همپای قهرمان زن داستان بزرگ میشیم و در دل ماجراهای به تصویر کشیده با فلک ناز همذات پنداری میکنیم.
سلام و درود خدمت خانم قزوینی توی یه سال برای دومین بار خوندم جز بهترین رمان هایی هست که خوندم بسیار داستان روان و جذاب و پر از درس زندگی عالی بود دست مریزاد بهتون
خیلی زیبا بود توضیح و تفسیر به گونه نوشته شده که خواننده از خواندنش خسته نمیشه و مرتب منتظر هست که جریان تازهای اتفاق بیفتد دست نویسنده درد نکنه واقعا لذت بردم از خواندنش
عالی به جز چند نظر مغرضانه و هدفمند با دیدن نظرات تصمیم به خواندن کردم از صفحه بیست به بعد دیگر نتونستم خوندن را متوقف کنم. بسیار عالی بود پرکشش جذاب بدون شعار یک روایت بینظییییر
خوب بود، از خوندنش لذت بردم و افسوس خوردم برای کسانی که هنوز هم در جای جای ایران کودک همسری رو قبول دارن و کسی نمیتونه جلوی این عمل ناپسند رو بگیره.
ممنونم از نویسندهی عزیز
باتشکر از نویسنده محترم رمان جذاب و قابل لمسی بود درسته که نسل ما خیلی چیزاهارو از قدیم فقط شنیدیم اما انقدر قلم نویسنده خوب بود که میتونستم با شخصیتهای داستان ارتباط برقرار کنم
بسیار جالب بود. زنی که با شهامت وشجاعت در برابر ناملایماتی زندگی ایستاد تا زندگی روی خوشش را به او نشان دهد. مادربزرگی بس فهمیده وروانشناس تمام عیار واشت
کتاب عالی و پر از شادی و غم. انسان های متفاوت. خوب و بد. سختی و پستی و بلندی. غم و اندوه زنان در تاریخ کشور ما. در مجموع عالی بود حتما بخونید. ممنون از نویسندهی محترم
کتاب و دوست داشتم و اگر میخواستم یه اسم براش میزاشتم تنها انتخابم خامی تا پختگی بود
تا این رمان ما از خاک بودن یک طرف ظرف سفالی خوشرنگ شدنش رو خوندیم و حس کردیم..
خوب بود و روان آدم دلش میخواست تا ته قصه باشد. خودم دا با آنها دیدم. پایان قشنگی هم داشت. فقط یک اشتباه داشت شوهر وجیهه مگر یاسر نبود؟ چطور اسمش محمود شد؟
حکایت قشنگی بود و ماهرانه نوشته شده بود با غصهها گریستم و با شادیها خندیدم خوندنش را به همه توصیه میکنم لذت بردم. رمان پدر از بهنوش قزوینی را توصیه میکنم
باز کتابی پیدا بشه که من قدرت کنار گذاشتنش رو نداشته باشم و تمام وقتم رو برای فهمیدن ماجراش بزارم
رمان فلکناز به حدی زیبا بود به حدی قشنگ و واقعی بود که انگار توی لحظه لحظش حضور داشتم
مرحبا به نویسندهاش 👏🏻