سلام ممنونم از رمان قشنگتون
قصه عاشقانه وخانوادگی بود وتراژدی هم میشه گفت
غم داشت غصه داشت درد بزرگی در درون هر کدام از شخصیتها بود که بروز نمیدادن ومنتظر فرصتی بودن که مورد بخشش طرف مقابل قرار بگیرن
خیلی ساده روان ومحاورهای نوشته شده وخواننده احساس میکنه که در همون پوزیشن قرار گرفته وبا تمام وجود بعضی از مصیبتهایی که سرور یا ناهید یا حبیب ویا... کشیده بودن قابل درک بود ودرک میکرد منظورم ملموس بودن قصه هستش
امکان اینکه سر ماها هم بیاد این ناراحتیها ممکنه ویا غیرممکن نیست
داستان فراز ونشیبهایی داشت در بعضی قسمتها خواننده ناامید مشد وفک میکرد همه چی تمومه ولی وقتی درست میشد وسربالا میرفت وهمه چی اوکی میشد خواننده نیز خوشحال میشد ولذت میبرد
کلا سه دسته بودن خانوادهای که بچه نداره ومیخواد داشته باشه
خانوادهای که پدر خانواده با داشتن بچه ازش بدش میاد ومیگه بد قدمه ومیفروشدش به خاطر اعتیاد وبدهی وقرض و...
خانوادهی آریا اینا که با چنین مشکلی روبرو نیستن ودرک نمیکنن
این سه دسته بلاخره هر کدام بر اثر روبرو شدن با مشکلات ساخته شدن ودور هم جمع شدن ولی حکمت خدا رو ببین که با فروشی بچه 6 ماهی وبعد از بیست سال نجات وخوشبختی خانواده همان بچه بواسطهی پیدا شدنش واای خدا عجب حکمتی داری شکرت
بعضی غمها وغصهها وجداییها برامون خوبه وما فک میکنیم به ضرر ماست وخدا بهتر میدونه چی به صلاح ماست
رمان خوبی بود بنده که خیلی ازش خوشم اومد ونکات ارزندهای یاد گرفتم شمام بخونید وازش لذت ببرید
خواندن این رمان بسیار لذت بخش بود، بدون پرداختن به حواشی و موارد زاید، کاملا شیوا و روان و بسیار زیبا حالات افراد، مکانها و... توصیف میکرد. ممنون از نویسندهی توانا و کتابراه.
قصه عاشقانه وخانوادگی بود وتراژدی هم میشه گفت
غم داشت غصه داشت درد بزرگی در درون هر کدام از شخصیتها بود که بروز نمیدادن ومنتظر فرصتی بودن که مورد بخشش طرف مقابل قرار بگیرن
خیلی ساده روان ومحاورهای نوشته شده وخواننده احساس میکنه که در همون پوزیشن قرار گرفته وبا تمام وجود بعضی از مصیبتهایی که سرور یا ناهید یا حبیب ویا... کشیده بودن قابل درک بود ودرک میکرد منظورم ملموس بودن قصه هستش
امکان اینکه سر ماها هم بیاد این ناراحتیها ممکنه ویا غیرممکن نیست
داستان فراز ونشیبهایی داشت در بعضی قسمتها خواننده ناامید مشد وفک میکرد همه چی تمومه ولی وقتی درست میشد وسربالا میرفت وهمه چی اوکی میشد خواننده نیز خوشحال میشد ولذت میبرد
کلا سه دسته بودن خانوادهای که بچه نداره ومیخواد داشته باشه
خانوادهای که پدر خانواده با داشتن بچه ازش بدش میاد ومیگه بد قدمه ومیفروشدش به خاطر اعتیاد وبدهی وقرض و...
خانوادهی آریا اینا که با چنین مشکلی روبرو نیستن ودرک نمیکنن
این سه دسته بلاخره هر کدام بر اثر روبرو شدن با مشکلات ساخته شدن ودور هم جمع شدن ولی حکمت خدا رو ببین که با فروشی بچه 6 ماهی وبعد از بیست سال نجات وخوشبختی خانواده همان بچه بواسطهی پیدا شدنش واای خدا عجب حکمتی داری شکرت
بعضی غمها وغصهها وجداییها برامون خوبه وما فک میکنیم به ضرر ماست وخدا بهتر میدونه چی به صلاح ماست
رمان خوبی بود بنده که خیلی ازش خوشم اومد ونکات ارزندهای یاد گرفتم شمام بخونید وازش لذت ببرید