کتاب جالبی بود و البته الهام بخش... این کتاب نشون میده که چه قدر معنویات و مراقبه کردن برای رسیدن به تسلط و تمرکز در زندگی اهمیت داره...
فصلهای اولش یه جورایی به خود ما هم وقتی در بدترین حالت خودمون قرار میگیریم اشاره میکنه و فصل چهارمش هم به حالتی اشاره میکنه که در کاری خودمون ناکام میذاریم و هزار بهونه برای انجام ندادنش میتراشیم فصل چهارمش خیلی دوست داشتم و کاملا با نقش اول همزادپنداری میکردم... صدای گوینده هم خوب بود
وقتی مهمانسرا دو دنیا خوندن به شدت عاشق اشمیت شدم اما به همون اندازه این کتاب زد تو ذوقم... نه اینکه داستان بدی باشه نه. ولی بسیار کلیشهای و عرفانی بود... از اون داستانها که خیر برنده شر هست... در کل من دوست نداشتم
فصلهای اولش یه جورایی به خود ما هم وقتی در بدترین حالت خودمون قرار میگیریم اشاره میکنه و فصل چهارمش هم به حالتی اشاره میکنه که در کاری خودمون ناکام میذاریم و هزار بهونه برای انجام ندادنش میتراشیم فصل چهارمش خیلی دوست داشتم و کاملا با نقش اول همزادپنداری میکردم... صدای گوینده هم خوب بود