نقد، بررسی و نظرات کتاب مادام کاملیا - الکساندر دوما
4.4
34 رای
مرتبسازی: پیشفرض
وای چه داستان عجیب و غم انگیزی بود. قلم دومای پسر رو دوست داشتم مثل پدرش با استعداد بوده. زندگی زنی بدکاره که حرص و طمع پول و جواهرات و اسباب لوکس زندگی باعث شده بود دائما بدهکار باشه. و نشاندهندهی اینه که چقدر آدمیزاد طماعه. مبالغی که ذکر شده در اون روزگار بسیار هنگفت بوده و زنی که با وجود حمایت دوک پیر اصلا خودش رو مدیون اون مرد نمیدونسته و غرق در آلودگی و گناه بوده. و آرمان پسری خام و جوان و احمق که بدون ملاحظهی شرافت خانوادگیش در اون دوره عاشق چنین آدمی میشه. ولی پایان داستان خیلی غم انگیز بود. و در آخر عمر مارگاریت از اون همه حرص و طمع و وسایل لوکس و فساد اخلاقی، فقط کلی قرض و بدنامی براش باقی موند. خیلی کتابش تاثیر گذار و قابل تا'مل بود.
کتاب مادام کاملیا وایب فیلمهای قدیمی رو میده مثله برباد رفته
مادام گوتیه زنی بدکاره و مریض است که در پاریس زندگیاشرافی برای خودش درست کرده و زندگی میکنه
اما عاشق نمیشه همه اونو بخاطر زیبای و غرور میخوان
یه روزی با جونی به اسم ارمان اشنا میشه
و داستان دربارهی عشق و اتفاقات بین انهاست
باهم به روستاهای پاریس میرن و زندگیمیکنن
عاشق هم میشن
ارمان واقعا عاشق مادام گوتیه بود
ماادامگوتیهام عاشق ارمان بود
امادست سرنوشت نذاشت به هم برسن
وقتی دراوج خوشبختی بودن
حال مادام گوتیه رو به بهبودی بود
برای اینده برنامه داشتن اپارتمان کوچکی اجاره کنن و زندگی کنن پدر ارمان امد و از گوتیه خواهش کرد که بهش رحم کنه و بذاره پسرش پیشش برگرده
ابروی خانوادهاش نره ودخترش بتونه با مردی رده بالا ازدواج کنه
گوتیه از عشق زیادش به ارمان اونو رها کرد
نامهی نوشت که دیگه اونو نمیخواد
بعد در تنهای براثر بیماریش در جوانی
با سرفههای زیاد فوت میکنه
هرروز برای ارمان که رفته بوده به شرق اسیا نامه مینوشته و از تنهایش میگفت
وقتی ارمان برمیگرده کار از کار گذشته و عشقش فوت شده
ممنون از کتابراه