نقد، بررسی و نظرات کتاب شب اسفندی - علی ابجدیان
4.2
116 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Mina ...
۱۳۹۸/۰۳/۰۳
40
مدتها بود اثر درجه یک وطنی نخوانده بودم. باید بگویم: قلم انگشت به دهان میگیرد. آفرین بر این اثر. شب اسفندی در مسیر داستان نویسی منحصر به فرد خود نقطه آغاز مناسبی ست. علی ابجدیان گام بلندی در زمینه سبک خاص خود (و البته درونمایهی تازه داستان) برمی دارد. شب اسفندی به زبانی موجز و پویا نوشته شده است. آن چه موجب تفاوت این اثر با آثار مشابه میشود قلم خاص نویسنده و توانایی منحصر به فرد او در به تصویر کشیدن صحنهها به صورتی استادانه است به گونهای که خواننده خود را کاملا در زمان و مکان وقوع داستان و در کنار شخصیتهای آن احساس میکندو پابه پای آن پیش میرود و در طول داستان از شاعرانگیها و احساسات لبریز میشود. نویسندهی شاعر جوشش عاطفی دارد و این را در اثر خود به خواننده ارائه میدهد. من به عنوان یک خواننده هیچ خللی در پردازش شخصیتها در این داستان نمیبینم چرا که با مقایسهای ساده میان این اثر و آثار مشابه که ژانری عاشقانه دارند به راحتی میتوان تفاوت فاحشی را احساس کرد. در عمده آثار عاشقانه امروزی نویسنده گرفتار بازی با کلمات و به کار بردن کلمات رنگین میشود و مغازلات و نگاههای دلدادگی را آن قدر توصیف میکند که خواننده خسته میشود. اما نویسندهی شب اسفندی خود را اسیر لفاظی نکرده است. شایان ذکر است که مهمترین ویژگی این اثر به نظر من بیان تصویری است که با چیره دستی هر چه تمام تر به فهم موضوع کمک میکند و در عین حال ارائه دهندهی التذادات احساسی و رمانتیک است. کاری که نویسنده با واژهها کرده هنری عظیم میطلبد که در نویسندگان امروز ما کمتر دیده میشود. به هر ترتیب نام"علی ابجدیان" در خاطرم حک شد و پیگیر و منتظر اثر بعدیاش خواهم ماند.
با سلام کتابی شب اسفندی در مجموع کتاب خوبی بود متفاوت از کتابهایی است که در مورد زندگی شهدا نوشته میشود کتاب سرگذشت جوان پاکی که از قضا عاشق دل پاکی هم هست را بیان میکند و در نهایت هم، عاشقانه به دیدار حق میشتابد. قلم نویسنده نشان از تبحر ایشان در ادبیات دارد. با این وجود نوشته خالی از ایراد نیست. اول اینکه قدری در استفاده از شعر زیاده روی میکند تا جایی که بعضی جاها خواننده احساس میکند کتاب شعر میخواند نه رمان. دوم پرشهای ناگهانی از یک فضا به فضای دیگر است که احساس میکنم نویسنده عامدا اصل غافلگیری را انتخاب کرده. سوم خانواده نقش پر رنگی در زندگی نوجوانی و جوانی مهراب ندارد و انقدر از عشق میگوید که کمتر به پدر و مادر میپردازد گویی تنها و مجرد زندگی میکند. چهارم در فصول اول راوی قصه را از دید سوم شخص بیان میکند اما در فصل آخر بیان سرگذشت سوسن به صورت اول شخص میشود که بهتر بود فصل سوم هم مثل فصول اول از دید سوم شخص بیان میشد. پنجم بعضی جاها از علائم نگارشی مثل، یا؛ و... به درستی استفاده نمیشود. با تشکر از عوامل کتابراه
با تشکر از نویسنده ی عزیز! جسارتا، مخاطب از یک کتاب رمان، انتظار یه رمان تمام عیار رو داره. تلفیق شعر و متن هم می تونه کتاب رو جذابتر و دلنشین تر بکنه ولی متاسفانه شعرای این کتاب بر محتوای زیبای اون غالب شده و یه جورایی داستان در لابلای شعرا گم شده بود. این گاها باعث کسالت خواننده می شد. گذشته از اون، بعضی قسمتا شعر و ترانه هام وزن خودشون رو از دست میدادن. در مجموع به نظر من موضوع داستان قشنگه ولی هنوز جای کار زیادی داره! باز هم ممنون!
یک اثر هنری بسیار زیبا خوندن این رمان را به همه توصیه میکنم چون حس زیبایی که به آدم میده اصلا قابل وصف نیست این رمان در کنار کوتاه بودنش خیلی جذاب بود و معنی واقعی عشق را به انسان نشان میدهد این کتاب در کنار قلم زیبا نویسنده شعرهای بسیار جذابی دارد به نظرم این کتاب جز کتابهایی هست که انسان را به خواندن کتاب علاقه مند میکند
داستان با اینکه مضمون عاشقانه داشت ولی نو و زیبا بود، صور خیال بجا و درست استفاده شده بود. شخصیت پردازی بسیار موفقی داشتند واقعا با هر شخصیت خواننده همراه میشود.
فقط من از زیاد بودن ترانهها گاهی خسته میشدم و در جای از کتاب که خانه مهراب توصیف میشود فکر کنم دو الی دو و نیم صفحه بود که کسل میکرد.
فقط من از زیاد بودن ترانهها گاهی خسته میشدم و در جای از کتاب که خانه مهراب توصیف میشود فکر کنم دو الی دو و نیم صفحه بود که کسل میکرد.
طرز نوشتن داستان و شعر که فوق العاده و بی نقص بود و واقعا نویسنده و شاعر واقعی و حرفهای میتونه همچین اثری رو خلق کنه. اصلا ادم رو به وجد میاورد اینقدر که عاشقانه و شاعرانه بود.
ولی باید تو دسته شعر و... اینا میذاشتن تا رمان. چون حس رمان به ادم نمیداد و جذابیت داستاتی نداشت و جذابیتش برای طرز نوشتن متن و شعر بود...
ولی باید تو دسته شعر و... اینا میذاشتن تا رمان. چون حس رمان به ادم نمیداد و جذابیت داستاتی نداشت و جذابیتش برای طرز نوشتن متن و شعر بود...