نقد، بررسی و نظرات کتاب چهار نمونه ترس - گوردون لیش
3.2
51 رای
مرتبسازی: پیشفرض
اسم کتابش چهار نمونه ترس بود من فکر میکردم هر موقع امکان دارد اتفاقی برای دخترش بیفتد آن جا که دخترش دیر رسید من فکر کردم شاید تصادف کرده است آن جا که دخترش دلش درد میکرد من فکر کردم شاید مریضی سختی دارد با آن جا که دزدی دیدن من فکر میکردم آن دزد آن به آنها حمله خواهد کرد و در آخر سر فکر کردم دخترش مرده است شاید همین مبهم بودن داستان باعث شد که به این نتیجه برسم.
خیلی مبهم و گنگ بود و فقط یک سری اتفاقات رو بیان کرده که در زندگی برای هرکسی ممکن است پیش بیایند و ایجاد ترس کنند. همچنین، عکس العملهای مختلف در مقابل این اتفاقات را نیز نشان داده است. انتظار کشیدن، اقدام برای حل مسئله، نادیده گرفتن، ترحم و...، اینها عکسالعملها و احساسات راوی قصه بود. گرچه به نظرم، اگر قصه کمی مشخصتر و گویاتر باشد، بهتر است.
متاسفانه نپسندیدم این کتاب را . حتی من اینو دو سه بار خواندم ولی هیچ چیزی برای گفتن نداشت. اگر چهار ترس از اسم کتابی که داشت بخواهیم استخراج کنیم: یکی دیر رسیدن دخترش بود و دیگری مریض شدن و شکم درد داشتن دخترش. سومی دزدی که میخواست درب ماشینها رو بازش کند و چهارمی آن پسری که دکترها در حال بخیه زدن بودند . میشود اسم اینها را ترس گذاشت و میشود خیلی خوب نسبت به رساندن پیام دست به قلم شد. ولی من متاسفانه نتوانستم خوب از این کتاب الهام بگیرم و چیزی بفهمم. در کل از ش خوشم نیومد
با تشکر