نقد، بررسی و نظرات کتاب روزهای بیآینه - گلستان جعفریان
مرتبسازی: پیشفرض
فرهادسپه رام
۱۴۰۳/۰۸/۱۸
00
درود. پیش تر در باره کتاب شادروان سرلشکر شهید لشکری، نوشتم که انگیزه خرید کتاب کنونی شد. کوشش نگارنده وروان بودن نگارش چنان است که همراه پنداری وبودن در هر ان از آنچه بر شادروان بانو لشکری گذشته را در پی دارد. سالها نبودن همسر، بزرگ کردن فرزند و... تلاش و درد، به زبان ونوشته، شاید اسان باشد. بیاندیشیم که دریک جدایی چند روزه از خانواده، چه اندازه دلتنگ می شویم.... اکنون دایره زمان را به بیش از۱۶سال ومکان دوری را به گرفتاری درچنگ دشمن میهن وایین، بزرگ پنداریم. تنها درد، اشک وامیدشاید درمان باشد. روان بانوی شکیبا وامیر دلها واسمانها -که هردو کوتاه زیستند-دربهشت برین، شاد. نگارنده این رویداد غمبار، پرتوان و پرکار و تندرست بمانند.
بسیار تاثیر گذار و عالی است قبل از خواندن این کتاب خاطرات همسر این بانوی بزرگوار جناب آقای حسین لشگری را خواندم هردوی این بزرگواران در طول این سالها چه رنجها وچه محرومیتها یی که تحمل کردند و ایستادند تا زنده بمانند و تسلیم مشکلات و رنجها نشدند و امید را از دست ندادند خواندن این سرگذشتها برای نسل امروز واقعالازم هست سلام و درود خدا بر روحهای بزرگ این زوج عاشق و ایثار گر من و همسرم هنگام خواندن این کتاب گریستیم و آنها راتحسین کردیم یاد و خاطرشان همیشه گرامی باد
گر طمع داری از آن جام مرصع میلعل
ای بسا در که به نوک مژهات باید سفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری میآشفت
گفتمای مسند جم جام جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا میده و کوتاه کن این گفت و شنفت
اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت
ای بسا در که به نوک مژهات باید سفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری میآشفت
گفتمای مسند جم جام جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا میده و کوتاه کن این گفت و شنفت
اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت
عالی بود. رنج یک زن در غیاب 18ساله همسرش، بیخبری از سرنوشت همسر و استرس آن به خوبی به تصویر کشیده شده بود. ان شاءالله خدا خانم منیژه لشکری را با حضرت زینب محشور کند و به شهید لشکری علو مقام عطا کند. فقط تاریخ عکسی که در مقر سازمان ملل بود، اشتباه درج شده چون شهید لشکری در سال 88شهید شدند ولی در این عکس که تاریخ ان 1392 درج شده، ایشون زندهاند.ای کاش از جوانی شهید لشکری هم عکس میگذاشتید.
وقتی کتاب رو میخوندم به یاد شهید و خانمشون گریهام میگرفت وتا مدتها این نوشتهها و سختیهای که خانم شهید لشکری کشیدن جلو چشام بود، وهنوزم هروقت یادم میاد که با چه سختی و فداکاریهایی این جنگ نابرابر به پیروزی رسیده بیشتر شرمنده شهدا و خانواده هاشون میشم، خدایا مارو شرمنده شهدا و خانوادههای عزیز و صبورشون نکن، من هروقت یادم باشه برای شهید لشکری و خانمشون فاتحه میدم و عمیقا دلم برای مظلومیتشون میسوزه
بسیار بسیار عالی بود درود بر شرف همه آزادگان دلیر و مقاوم و همسران شجاع صبور و باایمان آنها. در مقابل آن همه صبرتان و شجاعتتان در دفاع وطن احساس عزت و رشک میکنم. کاش بتوانم راه شما راادامه داده و مثل شما باشم و مثل شما در راه اسلام و وطن شهید شوم. شب و روز به یادتان هستم. روحتان شاد و راهتان پررهرو باد
باسلام زندگینامه این دلیر مردان که برای حفظ ناموس وطن از جان مایه گذاشتند باید خوانده شود و برای نسل جدید گوشههای از این خاطرات گفته شود تا این نسل جدید بفهمند که این مملکت چه سختیهای کشیده و یا رنج دوران دیده و به این مرحله رسیده است. دست در دست هم دهیم به مهر تا میهن خویش را کنیم آباد
با سلام
اول کتاب بسیار دلپذیر و با جزئیات نوشته شده بود ولی هرچه به آخر کتاب نزدیک میشدیم. سوالات در ذهن خواننده بی پاسخ رها میشد. مثلا عروس آقای لشگری چرا هیچ وقت برنگشت؟ عکسایی از جوانی سرتیپ؟ و... اشتباهات نگارشی هم در آخر کتاب بیشتر بود. امیدوارم نویسندگان دفاع مقدس بدانند چه مسئولیت بزرگی را به دوش میکشند...
اول کتاب بسیار دلپذیر و با جزئیات نوشته شده بود ولی هرچه به آخر کتاب نزدیک میشدیم. سوالات در ذهن خواننده بی پاسخ رها میشد. مثلا عروس آقای لشگری چرا هیچ وقت برنگشت؟ عکسایی از جوانی سرتیپ؟ و... اشتباهات نگارشی هم در آخر کتاب بیشتر بود. امیدوارم نویسندگان دفاع مقدس بدانند چه مسئولیت بزرگی را به دوش میکشند...
اگر کتاب ۶۴۱۲ از خاطرات شهید سیدالاسرا لشگری را بخوانید حتما در ادامه این کتاب را مطالعه نمایید تا بدانید اسیران واقعی همسران ۱۷ ساله با کودک ۶ ماهه بودند که ۱۸ سال در بی خبری چه مشقتهایی کشیدند. خدا را شکر که هم شهید و هم همین محترمتان امروز در بهشت برین. عاشقانه درکنار هم زندگی میکنند. روحشان شاد