🍁کتاب بسیار زیبایی بود. ژانر کاملا رمانس و عاشقانه بود، ولی همش توی بستر کلیسا اتفاق میافتاد. به نظر من ویکتور هوگو توی این شاهکارش، هسته اصلی داستانش رو کلیسا درنظر گرفته بود. کلیسا برای گوژپشت محل آرامش و زندگی، برای دختر کولی محل امان داشتن از مرگ، و برای ناپدری گوژپشت محل مرگ وتباهی بود. تفسیر کردن سه وجه مختلف از کلیسا توی یک زمان برای سه نفر، به نظرم واقعا زیبا بود.
و نکتهی دیگهای که خیلی ذهن من رو درگیر کرد، تضاد زشتی گوژپشت و زیبایی دختر کولی بود، که هر دو به خاطر سیرت و چهرهی خودشون (چه زشت، چه زیبا) مشکلات زیادی میکشیدند! البته که برای درک عمیق من نسخهی فارسی رو هم مطالعه کرده بودم، تا بتونم دقیق تر نظر بدم!
به طور کلی کتاب، داستانی داشت که ازش لذت بردم. این کتاب شاهکاری بود که توی زمان خودش ستودنی بوده و هست.
ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️
به نظرم این کتاب بیشتر از اینکه بهش بگیم عاشقانه/ رومنس بیشتر تاریخ نگاری و اعتراض به وضع اجتماع اون دوره هست. کتابی هست که ارزش خوندن داره صد در صد و شخصا به نظرم کتاب مهمی هست. خیلی مچکرم از اینکه ترجمه انگلیسی این کتاب رو هم قرار دادید. با سپاس از زحماتتون.
این کتاب راحتما بخوانید داستانی زیبا وعالی انگلیسیتان نیز قوی میشود البته کمی غم انگیز است دردنیای واقعی هم همینطور است مردم کسی را که دچار عیب ظاهری باشد کمتر دربین خودشان میپدیرند حتی اگر این فرد مفید باشد
داستان قشنگی بود... ولی نسبت به تعریفهای بقیه انتظار دیگهای ازش داشتم... درکل کتابی نیست که بخوام به بقیه معرفی کنم ولی اگر کسی دنبال داستان و سرگرمیه، داستانش به نسبت قشنگ بود
و نکتهی دیگهای که خیلی ذهن من رو درگیر کرد، تضاد زشتی گوژپشت و زیبایی دختر کولی بود، که هر دو به خاطر سیرت و چهرهی خودشون (چه زشت، چه زیبا) مشکلات زیادی میکشیدند! البته که برای درک عمیق من نسخهی فارسی رو هم مطالعه کرده بودم، تا بتونم دقیق تر نظر بدم!
به طور کلی کتاب، داستانی داشت که ازش لذت بردم. این کتاب شاهکاری بود که توی زمان خودش ستودنی بوده و هست.
ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️