نقد، بررسی و نظرات کتاب آخرین تبعیدی - صبا ابراهیمی نژاد
مرتبسازی: پیشفرض
من و واقعا نتونست راضی کنه
فی الواقع به عنوان یک مخاطب که برای مطالعه زمان میزارم انتظار بیشتری از یک کتاب با این ژانر داشتم.
به نظرم خانم صبا ابراهیمی نژاد میتوانستند از نامهای بهتر با تلفظ بهتر استفاده کنند و در نگارش داستان از گرههای نوشتاری بهینه تر استفاده میکردند تا اینکه مانند فیلمنامه فقط دیالوگ ردوبدل کنند.
کتاب از صفحه ۱۴ به بعد من و به عنوان مخاطب از دست داد و این برای یک نویسنده پیام خوبی نیست.
البته متذکر بشم نام نویسنده را تا به حال نشنیده بودم و کتابی از ایشان مطالعه نکرده بودم، امیدوارم با توجه به فرمولهای صحیح نوشتاری شاهد بهتر شدن ایشان در نوشتار متونی که در ژانر داستان هست باشم و در آخر یک ستاره از پنج ستاره.
#وحیدزرکوب
فی الواقع به عنوان یک مخاطب که برای مطالعه زمان میزارم انتظار بیشتری از یک کتاب با این ژانر داشتم.
به نظرم خانم صبا ابراهیمی نژاد میتوانستند از نامهای بهتر با تلفظ بهتر استفاده کنند و در نگارش داستان از گرههای نوشتاری بهینه تر استفاده میکردند تا اینکه مانند فیلمنامه فقط دیالوگ ردوبدل کنند.
کتاب از صفحه ۱۴ به بعد من و به عنوان مخاطب از دست داد و این برای یک نویسنده پیام خوبی نیست.
البته متذکر بشم نام نویسنده را تا به حال نشنیده بودم و کتابی از ایشان مطالعه نکرده بودم، امیدوارم با توجه به فرمولهای صحیح نوشتاری شاهد بهتر شدن ایشان در نوشتار متونی که در ژانر داستان هست باشم و در آخر یک ستاره از پنج ستاره.
#وحیدزرکوب
این کتاب بسیار داستان قوی و جالبی داشت تصویر سازی و شخصیت پردازی خوب باعث شده بود خواننده در هر لحظه از داستان خود را در کنار کاراکترها ببیند و با آنها همراه شود روایت داستان در ابتدا کمی نامفهوم بود ولی در ادامه با اطلاعات بیشتری که دریافت میکنیم موضوع داستان برای خواننده جالب میشود و به نظرم نویسنده گرامی خانم ابراهیمی نژاد به خوبی توانسته بودند خواننده را با داستان خود همراه کنند قدرت قلم ایشان را تحسین میکنم و برای ایشان آرزوی سلامتی میکنم و به دوستان کتاب خوان عزیز حتما پیشنهاد میکنم که در جایی آرام و ساکت در حالی که از نوشیدن یک قهوه لذت میبرند این کتاب را بخوانند در آخر از نویسنده گرامی و مجموعه کتابراه تشکر میکنم
من یک استعداد درخشان میبینم که میتونه خیلی پیشرفت داشته باشه. به نظر من داستان زیبایی بود، اصالت داشت، توضیح اضافه یا کش دادن بیمورد که معمولا در داستانهای این ژانر که نویسنده وطنی دارن میبینیم، نداشت. همچنین پایان غافلگیر کنندهای داشت و شاید همین پایان غمگین باعث شده خیلیها امتیاز کم بدن. البته داستان جوری تمام میشه که آدم حس میکنه قرار ادامه داشته باشه که البته به خاطر کوتاه بودن این جلد زیاد معقول نیست که جلد دومی براش نوشته بشه. شاید، شاید اگه کمی داستان گسترده تر میشد و ماجراهای فرعی هم اضاف میشد بهتر بود. در مجموع امیدوارم در آینده کتابهای بهتری از نویسنده بخوانیم.
به نظر من داستان میتونین با تخیلی بهتر پایان پیدا کنه و از ورود مسافران تخیلی جالب توجه و داستان را زیبا تر پیش ببره و حتی طولانی تر پیش بره تا به رمان تبدیل بشه از یک قسمتی داستان آب بندی میشه انگار که چیزی نویسنده را مجبور کرده تمامش کن تمامش کن حتی به نویسنده اجازه نداده آخر هفته را به استراحت و تفریح بگذرونه تا کمی فضای خالی برای ادامه داستان پیدا شود نمیدانم اجازه تنفس بین داستان هست یا نه به نظرم که داستان تا زمانی که نویسنده زنده است میتواند تغییر کند کامل شود
شروع داستان بد نبود و موضوع جالبی داشت. میشد ازش داستان بهتری به وجود آورد اما بد نبود اما به نظر من پایان جالب و چندان خوبی نداشت (البته یک نویسنده حق داره هر جور که میخواهد داستانش رو بنویسه) انتظار داشتم پایان بهتری داشته باشه و حداقل شخصیت اصلی موفق بشه. انگار ضربه نهاییش (پایانبندی) انطور که باید چندان خوب نبود. به نظر من با توجه به موضوع و ایده جالبش میشد داستان بهتر و جذابتری به وجود بیارید. منتظر آثار دیگر نویسنده هستم.
واقعا کتاب جذابی هست باچشم پوشی از چند مشکل از نظر نویسنده میتوانس به یک اثر مرجع تبدیل بشود ولی باز من که در این زمینه آگاهی چندانی ندارم میگم اول اینکه طول داستان خیلی کوتاه بود در صورتی که داستان به این جالبی باید توانایی تر باشد دوم این که خیلی به چیدمان دقت نشد بود با در نظر گرفتن این که چیدمان بهترین راه و برای نویسنده است که خواننده را در کتاب قرق کند با تشکر از نویسنده برای کتاب بی مثالش
شروع داستان جالب بود ولی یه نکتههای داشت مثلا یکی شون رو اسب نبود و پیاده میومد بعد گفت همه سوار اسب هاشون شدن و به سمت قصر رفتن😐اسمها زیادی سخت بود و از وسطهای داستان تازه من متوجه شدماخرشم معلوم نشد روحها چی میشدن ایا راه خروج داشتت یا نهپایان داستان خیلی زود تموم شد و معلوم نشد چی به چی شد شاید اگه رازی بود و میفهمیدن و از قصر میرفتن خیلی جالب تر میشد داستان بدی نبود ذهن خلاقی داشتن
سلام خدمت نویسنده کتاب، این کتاب مختصر است وداستانی جذاب و کوتاه دارداماآغازآن اطلاعات کافی رابه خواننده نمیدهد ولی تصویر سازی ازاشخاص ومکان درطول داستان به خوبی روایت میشودومفهومی عمیق باتوجه به شخصیت افرادبه خواننده تلقین میشود ولی به کل داستان باعجله آغاز ودنبال میشودکه این نامفهومی وگمراهی رابرای خواننده ایجاد میکند که برای یک داستان روایی این خوب نیست.
به نظر من میتوانست خیلی بهتر باشه و داستان جوردیگری رقم بخوره ولی هم پایان بازی داشت که به نظر من ممکنه که یک کتاب دومی هم وجود داشته باشه اما خیلی خیلی بهتر میتونست باشه و اخر داستان هم با عجله نوشته شده بود بهتر بود که یکم بیشتر درباره پایان داستان وقت میگذاشتند اما سن نویسنده درباره چگونگی پیش بردن داستان خیلی مهم همین طور و کتابهایی که مطالعه کردند
داستان کوتاه قشنگی نوشتی....
بنظرمن که استعداد خوبی توی این کار داری..
بااینکه اسامی رو فکر کنم ازداستانهای دیگه گرفتی اما بازهم کارت خوب بوده..
ستاره خاموشهم بخاطر بعضی ازجملهها وهمون اسامیه که گفتم چون خیلی راحت خودت میتونستی اسم انتخاب کنی....
مخصوصا بااین نوع سبک داستان اسامی ایرانی خیلی خیلی بیشتر بهش میخورد!!!
موفق باشید
بنظرمن که استعداد خوبی توی این کار داری..
بااینکه اسامی رو فکر کنم ازداستانهای دیگه گرفتی اما بازهم کارت خوب بوده..
ستاره خاموشهم بخاطر بعضی ازجملهها وهمون اسامیه که گفتم چون خیلی راحت خودت میتونستی اسم انتخاب کنی....
مخصوصا بااین نوع سبک داستان اسامی ایرانی خیلی خیلی بیشتر بهش میخورد!!!
موفق باشید
رمان خوبی بود. اشاره نموده بودند که هیچ هدفی با انتخاب راه ساده و آسان به حاصل نمیشود و هیچ گنجی مفت به دست نمیآید. هیچ بار کچ به منزل نمیرسد. و به نظر من منظور از نام کتاب این است که ما به این دنیا تبعید شدیم. و خودمان هستیم که چگونه با سربلندی از این تبعید بر گردیم. موفق باشید.
۱. توی متن از اسمایی استفاده کن که تلفظشون راحت باشه و خواننده سریع باهاشون هماهنگ بشه.
۲. ابتدای صفحه اول آوردی که «بابدبختی متوجه شد که راه گلویش کاملا خشک شده است»؛ خب این جمله خیلی غلط بنظر میاد معنیش این میشه با هر جون کندنی بود متوجه شد راه گلویش کاملا خشک شده، میخای عمق فاجعه رو نشون بدی ولی این راهش نیست یا باید چیزی میخورد یا دست به گلوش میکشید یا هرجوری دیگه. بدبختی برا اینجا مناسبتی ندارد.
موفق باشی تو نوشتههای بعدیت